تیکت هارو گرفتیم و رفتیم تا می چا رو پیدا کنیم..بهش زنگ زدیم ولی خاموش بود..سونگ هو:ینی کجااعه..چرا خامووشه..نکنه دزدیدنننششششش..پسرا:یاااا زبونتو گاز بگگگیر..وایسا تو کسیو نداری ک ازت متنفر باشه و کلا مشکل خانوادگی داشته باشین؟!سونگ هو:پ..پسر عمومم..لعنتییی.. پسرا:😐احتمال99درصدد همون دزدیدتش..سونگ هو:مرتیکه عوووضی..بزار..وقتی گیرش اوردم همچین بلایی سرش میارم ک دفعه دیگه ازین غلطا نکنه..
از زبون می چا:وقتی بهوش اومدم تویه ی اتاق با تم مشکی بودم ک توش پره بادیگارد بود..اومدم جیغ بزنم ک یهو در اتاق باز شد و ی پسر کراش اومد داخل..(حاجی همه چیم از نظر می چا کراشه ک:///)سه جون:به به زیبای خفته بیدار شدن..می چا:تو کدوم خری هستی چرااا بستیم ب صنددلی..سه جون:زیادی سوال میپرسی خانوم کوچولو..می چا:یاااااا مرتیکه عوووضی باز کن دستموو تا بهت بگم خانوووم کوچولو کیههههه!سه جون:زیادی زبون درازی خانوم کوچولو..می چا:وایساااا تا پسرا پیدام کنن باباتووو میارن جلو چشت روااانی..سه جون:دقیقا منتظرم تا سونگ هو بیاد دنبالت..می چا:میشه دستمو باز کنی؟قول میدم زندت نزارررم بیب..سه جون:ن ن نشد دیگه..
پسرا:سوار ماشینامون شدیم و رفتیم خونه تا ببینیم عمارتهای پسر عمو سونگ هو تو توکیو کجاس..وقت رسیدیم سونگ هو لپ تاپشو اوردو گفت:خبببب وایسا ببینم..این لوکیشن همه عمارتای سه جونه..پسسسس باید بریم دورترین عمارتش تویه توکیو چون صددردصد همونجاس..لوکیشنشو فرستادم برا پسرا و سوار ماشینامون شدیم تا بریم اون گاوه وحشیو پیدا کنیم..
از زبون می چا:تقریبا ساعت3 شب بود..در اتاق باز شد و اون پسره اومد داخل و داشت میومد نزدیک صورتم ک یهو در محکم باز شدو سونگ هو داد زد:+نزدیکش نشوعوضی!-به به پسر عمو عزیزمم..اون وقت واسه چی؟!+چون اون ماله منه!می چا:جااااانم؟!سونگ هو:خفه شوو..گردن پسررو و گرفت و مث فلش نمیدونم چجوووری(اخی هنوز نمیدونه سونگ هو ومپایره..) سریع چسبوندش ب دیوار و با کلش زد تو صورت پسره و با دستاش محکم زد پشت گردن پسره و پسره بیهوش شد..می چا:یا حضرت عیسی مسیییح..تو ع کجا پیداااات شددد پدددصگ بیا دستامو باز کننن..اومد دستامو باز کرد و سریع بغلم کرد و با گریه گفت:عوضیی!اگه بلایی سرت میاورد میکشتمت..می چا:یا چت شددده..از تو بغلش در اومدمو گفتم:مرسی😐..پسرا با ی استایل گنگ و صورتای خونی اومدن داخل و گفتن:عوضیا..کارشونو سااختیم..عه واااا می چااا..دوییدن و اومدن بغلم..می چا:گمشین نزدیک من نیااایننن..
پسرا:اصن نباید میومدیم دنبالت تااا همینجا..استغفرالله.. می چا:خوابم میاد..میشه زودتر بریم خونه..؟رفتم سوار ماشین سوهو شدم و راه افتادیم..تویه ماشین خوابم برده بود..برایه همین سوهو بغ*********************لم کردو گذاشتم رویه تختم..صبح با صدایه کراشه سونگ هو پاشدم..سونگ هو:پاشو..پاشو میخایم بریم استخر:/می چا:اههههه..ولم کن..این موقع؟!داداچ من شنا بلد نیستم خودت میدونی ک؟سونگ هو:عب نداره..پاشو..می چا:اه اکی..وسایل شنامو برداشتم و گذاشتم تویه کیفم..(تویی ک شنا بلد نیستی وسایل شنا میخای چیکا؟:/)موهامو شونه کردمو ی هودی با ی شلوارک مشکی پوشیدم و بوت های بلند مشکیمو پوشیدم و رفتم سوار ماشین سونگ هو شدمو و منتظر بودم تا بیان..پسرا کت و شلوار پوشیده بودن و یقه پیرهنشون ی کمی باز بود..عرر چ کراشایین ایناااا.. ولی موندم کی با کت شلوار میره استخر..حداقل ی هودیی چیزییی..
سونگ هو:خو بررریم..؟ می چا:اره..:/راه افتادیم و رسیدیم استخر..ک یهوووووووووووووووووووووووووو....... (گاااایز شرمنده چرت شد این پارته دفتری ک توش رمانرو نوشتم گم شدددده و برا همین ی چیزی برا خودم نوشتممم..:///)
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالییی بوددد
دفترت پیدا شد؟😐
ادامه نمیدی؟
چراتوبرسیح..
Ok thanks
ب داستانم سری میزنی؟
وای، تستچیمبالانمیومداومدمدیدمفیکوردکردن:/
ای خدایا
وای عالیهههههه
عررررخرذوقشدنننن-مررسیییییسرینیذجفپفچفپفجفپجفد
عالی ، پارت بعدددد دارم دعا میکنم هر چه زودتر پیدا شه 👀😂🤝🗿
مرسیی..پیدا نمیشع هرچی میگردم حاجی باید همینجوری ی چیزی بنویسم/:
خب ، ، چی بگم والا 😐🗿
عحررررر من اومدممممم
دفترتو مبام پیدا میکنماااااا
عالیییی
عاح باورت میشه هنو پیدا نشده..دهنم سرویس شد انقد گشتمممم..انگار اب شده رفته تو زمین..
عه
عالییی
یا دفترتو پیدا میکنی یا دفترت میکنم😏
🙂هنوز پیدا نشده..فک کنممم جنای خونمونننن برس داشتننن:))))
خیلی خوب بیدددددد کجاش بدههههه🌝
عههه مگ تو دفتر مینویسن اصن؟😀
بعضیا اره ، و هم نه
صحیح🌝
نبابا پارت خوبی بود😐
فانوصن؟ 😐وای حاجی دفتره نیستش همینجوری باید ی چرتو پرتی بنویسم تا پیداش کنم..:/