12 اسلاید صحیح/غلط توسط: ᵃᵈᵉˡⁱⁿᵃ انتشار: 2 سال پیش 52 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
میدونم خیلیییی وقته نذاشتم بل بل ول خب هی داشتم مینوشتم و این که این پارت اخره💫🌝 ناظر جون رد نکن پیلیززز
* ا/ت لباس شو عوض کرد یه شلوار کرمی پوشید با پیرن سفید استین دار که روش یه پیرن استین بلند کرم قهوه ای و جوراب چارخونه خرسی کرمی پوشید 🐻 و رفت پایین .
کوک با اشاره به تهیونگ و ا/ت گفت : شما دو تا بهم میاید!ا
ا/ت با حالت کیوت و پرسشی به کوکی نگاه کرد .
کوکی : چون هر دو تون از رنگ های نود خوشتون میاد ، چیز های کلاسیک رو دو.ست دارید و خیلی چیز های دیگه .
+ هوم همش درسته! تهیونگ : اخه کی چیز های کلاسیک و نود رو دوست نداره ؟ این سوک : من . + واقعااا ؟
این سوک به نشانه اوکی دست رو بالا اورد . بیتنا : راستی توی خونه بقلی یه پیانو عه 😉 + خوراک خودمه 🎹
ا/ت سریع از خونه سه طبقه بیرون رفت و به خونه بقلی رسید و رفت تو . پیانو رو دید رفت و روی صندلیش نشست . * مین هو توی خونه سه طبقه با بقیه بود .
مین هو : پیانو زدنش عالیه از وقتی تو دانشگاه بودیم هر موقع حالم خوب نبود واسم پیانو و گیتار میزد . بیتنا : پس جای جونگ کوک بوده اون موقع 😂 . مین هو : آره من میرم پیشش کسی خواست بیاد . اینو گفت و پیش ا/ت رفت بعدش جونگ کوک ، مین هو ، بیتنا ، و تهیونگ رفتن پیشش .
* ا/ت یکی از آهنگ های خود پسرا رو زد . با دست های ضریفش خیلی خوب مینواخت ♩در همون حین همه از خونه سه طبقه دل کندن و رفت پیش بقیه . ا/ت داشت متن اصلی آهنگ رو زیر لب میخوند که همه شروع کردن به بلند خوندن . جونگ کوک : وایسین وایسین فیلم بگیرم . و شروع کرد به فیلم گرفتن . بعد چند دقیقه تموم شد . مین هو ا/ن رو بغ.ل کرد و گفت : همیشه صدای نواختنت حس خوبی بهم میده.
هوسوک : آفرین قشنگ بود . + مرسی . یونگی : بعید میدونم اگه نوت های یکی از اهنگ هامو بهت بدم بتونی 😎.
ا/ت درحالی که داشت با کش مو هاشو میبشت گفت + عین آب خوردن واسم آقای مین 🙄. میونگ کی : جالب شد . یونگی نوت یکی از اهنگ های رپش رو در گوش ا/ت گفت و کنار نشست . + خب شروع میکنیم ، عه جونگ کوک دوربین رو کج گرفتی ! کوکی : عه راس میگی 😂 میخوام بعد استوری کنم . اهنگ دچیتا رو گفته بود ا/ت باز داشت اونو میخوند میونگ کی همین طور . جین : لعن.تی تو رپم میتونی بخونی ؟! ا/ت در حالی داشت پیانو میزد گفت + تقریبا همه چی میتونم و یه لبخند زد . ۳ دقیقه بعد . جین : نامو.سا
این چکار نمیتونه بکنه ؟ یونا : همه کاری میتونهههه😆 .
مین هو : راستیی ا/ت ریاکشنت وقتی تهیونگ و تو گرمی بوددد .... خودت میدونی چی میگم دیگه چی بود ؟ + یه بار یکی ازم اینو پرسید جفت پا رفتم تو ده.نش حالا تو رو فقط میزنم بشت خاک بره چشت چون دوستمی . کوک : وایسین ببینم چی میگین ؟ همونی که فکر میکنم ؟ . ا/ت از صندلی بلند شد داشت به دریا چه نزدیک میشد که داد زد + هر جور میخوای فکر کن . ا/ت لبه لبه کلبه بود یه سانت با اب فاصله داشت . جین : چی کار میکنی؟ که تهیونگ سریع دست ا/ت رو گرفت و کشیدش به سمت کلبه . ته : گرفتمت. جیمین : دخترا کسی از شما هست که فقط آرمی نباشه یا اصلا بایستون کیه؟ این سوک : من اوتی سونم 😆
ا/ت دستش رو برد بالا و توی هوا تکون داد بعدش اونا رو قفل کرد تو هم پشتش گذاشت + من... فقط آرمی نیستم البته ارمی دو آتیشم ولی خب فن تی اکس تی و استیری کیدز هم هستم 😊 ولی خب بیشتر ارمیم . کوکی : بایستتت؟
+ طولانیه اول که جیهوپ بود ! بعد شد جونگ کوک و بعدش دیگه از۷ سال پیش تا حالا شد تهیونگییی و رکمم جیمینه .
تهیونگ ابرو هاشو بالا پایین میکرد و لبخند پیروزی میزد😂.
یونا : منم کلا جیهوپ بود و هست . + رک نداشتی؟
یونا : نع 👎 مین هو : من بایسم نامجون بود رکم کوکی .
+ وایی یادمه تو دانشگاه با بیتنا سر نامجون و جونگ کوک دعوا تون میشد 😂 جیهوپ : شما ها با هم تو یه دانشگاه بودین؟
تهیونگ : آره مگه یادت نیس بهترین و خفن ترین اکیپ دخترونه تو دانشگاه بودن ؟ ماهام تو همون دانشگاه بودیم ! البته بعد ما .
مین هو به نشانه بله با دستش اوکی رو نشون داد .
میونگ کی : عااااا منم از اول یونگی . نامجون : یون سو تو چی؟ یون سو : خودش میدونه کیه 😉 +خودتونو خسته نکنین جیمینا رو میگه 😂 جیمین : بله بله آقایون من از همتون سر فراز ترم 😂 ( با خنده) جیهوپ: پس مارو فروختی به تی اکس تی و استیری کیدز و رفتی ؟ ا/ت با اخم و حالت کیوت گفت: یاااااااااااااااا من اول ارمی بودم بعد دست و پا در آوردم این چه حرفیه که میزنی ؟! کوکی : راست میگه 😂.
تهیونگ به علامت بیا دستش رو روب ا/ت گرفت تا تهیونگ میخواست یه چیزی در گوشش بگه گوشی ا/ت زنگ خورد.
ا/ت گوشیش رو از جیبش در اورد . + الو سلام ... چیییی دوباره ؟... حالا یه اخطار کوچولو بهش بده ولی بزار کارش رو کنه ... خدافظ عاا مواظب باش فردا میام 👋. ( قطع کرد و یه پوفی کشید) بیتنا : چرا انقدر پکر شدی؟ + یعنیییی سه روز نبودم فقط سه روز باید بخش عکاسی و تدوین بهم بریزه !
تازه پارک هیون جین هم باز دیر اومده اون هنوز کار آموزه 😯.
این سوک : مگه تو مدیر عاملی؟؟ + عاااااااااا این سوکک یادت رفته من دو ساله مدیر بخش تدوین و عکاسیم . این سوک: او او راس میگی . کوکی دستش رو توی جیب شلوارکش کرد او گفت : من میرم یکم نوشیدنی بگیرم .
مین هو : مننن میام . یونا : اند میییی. کوکی: اوکی دخترا بریم به سمت ماشین . اونا رفتن . + خببب حالا نوبت منه عصرونه😎🍭. یونگی : ببینم چه میکنی! یون سو : منم میشه بیام کمک؟ + آرهه هانی، بعدم جناب مین نوبت شمایه که کمک کنی. یونگی: باشهههههه😑. * یونا : سوپر مارک خیلی دوره! مین هو : نگا توی اون کوچه سوپر مارکته . سوپر کارامل 🍮 ( جونگ کوک پارک کرد) جونگ کوک : چه اسم خوش مزه ای ، پیاده شید.
*تهیونگ چشاش برق زدد عین بچه کوچولو اون یه ربات دید . ته : نگا نگا یه رباتهههه میخوام درستش کنم .
نامجون : کمک می خوای ؟ ته: اره 😉. بعد یک ساعت که همه داشتن با هم ور میرفتن کوکی و مین هو و یونا اومدن .
مین هو : هلووووووو. این سوک درحالی که داشت ربات درست میکرد گفت : سلاممم.
+ حاضرهههههه. جیمین : چه کیوت شدننننن . کوکی : وایی چه قدر گرسنم بود😋. خوراکی هارو بردن توی باغ روی میز . جیمین : وایییییی چه خوشگلاااااااااا 😍
+ دست اجی کوچیکه درد نکنه البته البته یونگی😊🌸 . ( و مو های یون سو رو بهم ریخت) کوکی: واووو ایول 👏 .
یون سو در حالی که داشت صورتش رو پاک میکرد گوشیش رو در آورد ، کمپانی پیام داده بود بهش . ( قیافه متعجب) + چیزی شده ؟ یون سو: نه نه کمپانی پیام داده یک روز دیگه هم بمونید . بیتنا : نامجون ، تهیونگ ،هوسوک، و من! امشب نوبت ماست آشپزی کنیم 😐 مین هو : یهههه بالاخره نوبت شما ها شد😉😂. شروع کردن به خوردن ، بعد چند دقیقه یونا دست از خوردن کشید و گفت :مرسییی خیلی خوش مزه بود .
+ نوش جان 🌼. میونگ کی : میخوام یه داستان تر.سناک بگم! جین : نه این سوک میترسه. این سوک : سوکجینننننننننننن. ( همه خندیدن) میونگ کی : خب شروع میکنم ! یه بار یه دختر کوچولو توی خونه تنها میمونه که یه صدایی میشنوه ، بعد چند دقیقه یه رو.ح میاد تو اتاقش اون میترسه ولی رو.حه بهش میگه : هیچ وقت به کسی نگو منونن دیدی 👻 و دختره قبول میکنه . چند سال میگذره وت۷ دخترنن ازدوا.ج میکنه برای شوهرش این قضیه رو میگه بعد شوهرش میگه : مگه نگفتم به کسی نگو؟! تامام . همه : اووووو . ا/ت خودش رو تو صندلیش جا کرد و گفت
+ توی این دنیا ... خیلی ها هستن که میخوان عذیتت کنن
شاید اونم میخواسته اونو عذیت کنه ! به هیچ کس توی این دنیا اعتماد نکن یادت باشه حتی شیطان هم فرشته خدا بود🌸🌚 . مین هو : یادم باشه توی یکی از کتاب هام بنویسم ! ( مین هو نویسنده و هست و گوینده هم هست)
جین : از کی تا حالا حرف های تاثیر گذار میزنی؟😂
+ همیشه حرف های تاثیر گذار میزدم 😎
بیتنا : نامجون یه ذره وقت هست تا شام درست کنیم ، میای قایق سواری؟
این سوک : دوباره مرغ عش.ق بازیاشون عوج کرد😂 ( همه خندیدن) نامجون فقط لبخند میزد و بعدش گفت : باشع 😊🌺. بیتنا و نامجون خیلی کیوت رفتن توی قایق و شروع کردن به پارو زدن البته بیتنا نمیتونست بزنه😂 و نامجون سخت در تلاش بود بهش یاد بده ! بیتنا : عههه نمیشه اَههه . یه دفعه بیتنا بلند شد و تعادلش بهم خورد خودش و نماجون تلپی اوفتادن تو دریاچه 😂 * تهیونگ : تمومممممم شد😜 این سوک : آفرینننننن چه خوشگله . کوکی : اوفتادن ! اوفتادن ! یونگی: عاااا دیدی الان باید برن حموم 🚿
مین هو داد زد: نه خیر انگار شما ها قرار نیس شب غذا درست کنین بیاین بریم خودمون درست کنیم 🍱 بیتنا در حالی داشت از اب بیرون میومد گفت : عههه لوس نشو دیگه الان میایم یکم خودم و خشک کنم فعلا تهیونگ و هوسوک برن تا ۵ دقیقه دیگه ما اومدیم . ( عه آقا اول داستان یادم رفت بگم خونه ها اتاق گیم و آهنگ و دنس داره😐 ولی بدونین داره )
* کوکی که داشت با یونتان وسط چمن ها بازی میکرد گفت : شما برین فکر کنین تا اینا بیان داره تاریک میشه !+ یونتان ! دختر خوببب بیا بغ.لم بیا بیا ( و یونتان ربت تو بغ.ل ا/ت ) + خوشگله منننن . تهیونگ : اول خوشگل من بود هااا ( بعد مو های ا/ت رو زد پشت گوشش) + خوشگل هردومونه . مین هو بلند و با کمی داد گفت : پارتی پارتی یهههههه . یونا : دوباره رفتی رو مود ؟😂 + نایاگارا پوپووووووو ( بعد کمی مکث) ، نگا رو منم اوفتاد. همه کلی خندیدن . نامجون داشت کتاب میخوند که کوکی بهش گفت : هیونگ برم بخوابم واسه شام بیدارم میکنی؟ نامجون : آره برو بخواب خسته ای . ( کوکی رفت بخوابه)
تهیونگ و هوسوک رفتن توی آشپز خونه خونه سه طبقه . مین هو و بیتنا و یون سو یونا رفتن تو اتاق آهنگ و دنس . جین و این سوک و جیمین و یونگی و میونگ کی هم رفتن گیم بزنن ! نامجون و ا/ت تو محوطه تنها موندن . +غروب خورشید 🌅 خیلی قشنگه همیشه با آسمون خودمرو آروم میکردم ... ( نامجون نگاه ا/ت کرد ) میدونی وقتی تنها باشی... و تا مدت طولانی هم درد و یا کسی که به حرف هات گوش کنه نداشته باشی اون وقته که .. عا.شق آسمون ... شب و تاریکی میشی ! ( نامجون کتابش رو کنار گذاشت و فقط به حرف های ا/ت گوش میکرد) + از بچه گی خیلی از سیاره و ستاره ها خوشم میومد یه بار یه غروب افتاب منو به کلی تغییر داد اونقدر زیبا و محشر بود که دلت نمیومد نبینیش . از خیلی وقته پیش تا حالا به ستاره ها نگاه میکردم و حرف های توی دلمم رو بهشون میگفتم چون من خیلی آدم درونگراییم ! ببخشید سرت رو درد آوردم راستی ( کتاب توی دستش رو به نامجون داد) یادم رفته بود بهت پسش بدم مرسی بابت کتاب . * بیتنا : خببببب چه آهنگی بخونیم ؟ مین هو : با ریتم گفت '' go go'' یون سو : هومم خوبه بزار بیتنا . اهنگ شروع شد و باهاش خوندن بعد ۴ دقیقه تموم شد . مین هو : وایی صدام عین خروس شده 😐😂 یون سو : عههههه فقط ۶۰ نمره شدددد؟؟؟؟ ادامه داد : البته با اون جیغ هایی که ما کشیدیم معلومه اینقدر میده 😂 . * نامجون رفت تو آشپز خونه
هوسوک : پس بیتنا ؟ نامجون : اون رفت آهنگ بخونه خودم هستم . این سوک سریع در رو باز کرد و گفت : من هستمممم تو گیم باختم اومدم الانم در خدمت شمام . تهیونگ با خنده: وایی چه سریع 😂آهااااا فهمیدم چی درست کنیمممم
( عکس بالایی غذا هایی که درست کردن)
قبل اینکه شروع کنن به درست کردن ا/ت عین یه ج.ن پرید تو خونه . این سوک : عههه مردم از ترس . + عذر میخوام میس کیم گوشیم رو جا گذاشتم . این سوک : اشکال نداره بیبی .
بعد ا/ت به یون سو زنگ زد . هوسوک : فوضولیم گل کرده بزار رو آیفون . + باشههههه ... ( به انگلیسی تو مکالمش با یون سو حرف زد ) + اوووووو بد گرللللللز وایسین منم بیامممممم
یون سو: عههه کره ای حرف بزن ببینم نمیشه انگیلیسیت خوبه با ما کره ای حرف نزنی😜 + نوچ نوچ نمیتونم الان باید اینگیلیسی حرف بزنم . ( قطع کرد ) تهیونگ : همیشه جذاب و کیوته ! بعد تهیونگ رفت سمت ا/ت و از پشت بغ.لش کرد . + اوو تهیونگاا من میرم پیش دخترا اوکی بیبی؟
ته : اوکیییی . ( گوشیه ا/ت دوباره زنگ خورد )+ پوفففف پس فردا میام دیگه... باشه ... . و حرف زدنش تموم شد . + خب نه نمیتونم برم😑دوباره یه گندی بالا آوردن تو کمپانی باید برم درستش کنم ، خدایااااااا . نامجون : عاااا دوباره؟!
+ هوم نمیدونم اگه چند روز نباشم نمیشه انگار 😣
( و از پله ها رفت بالا تا بره تو اتاقشون ) این سوک : خببب آقایون شروع کنیم . * جین : اوووو میونگ کی الان ازت میبرم😏 میونگ کی : کور خوندییییییی جیمین : قبول کن دیگه الان میبازی ...عااااا باختیییییییی ( و خنده شیرینی کرد ) جین : این سوک که رفت ، اون سه تا دختر اتیش پاره هم که بالان ا/ت هم که ... راستی اون کجاس؟ میخواست ازم ببره یه بار گفتم بیاد شانسش رو امتحان کنه. جیمین : الان میرم ببینم.
میونگ کی : دستت طلا . و قلب انگشتی نشون داد💖
جیمین از ساختمون بیرون رفت بعد داد زد : ا/تتتتتتتت
ا/ت از تو اتاقشون داد زد : جیمیناااااااااااا * تهیونگ از آشپز خونه : دقت کردین این دو تا همیشه با داد با هم حرف میزنن؟ هوسوک : نه😂 . جیمین : کجایییییییی؟ + اتاقمونننننن بیا بالااااا . جیمین : باشهههههه . جیمین هم رفت تو اتاق ا/ت و تهیونگ . جیمین : مهمون نمیخوای؟
+ چرا میخوام خیلی هم میخوام ( با حالت کیوت ) جیمین رفت تو . جیمین : دوباره تو کمپانی یه اتفاقی افتاده ؟
+ آره بد جور هم به جای اینکه فیلیکس رو به عنوان کار آموز بپذیرن و اطلاعات اون رو وارد کنن مال کانگ هو رو زدن
جیمین : چقدر این چند روز اشتباه میشه ! ( ا/ت در حالی که خیلی سریع با کیبورد لبتاپش مینوشت گفت + نمیدونم چرا اشتباه میشه 😑 [ یک ساعت بعد ] این سوک : بچه های طبقه دوم بگین بقیه بیان شاممم . جیمین : اوکییی اونی
ا/ت در لبتاپش رو بست + خب فعلا تموم شد برم به دخترا بگم و رفت جیمین هم رفت اون یکی ساختمون که به جین و یونگی و میونگ کی بگه . * + هلووو گرللزز . مین هو : سلاممم + بریم شام حاضره راستی جونگ کوک ... . مین هو : بیدارش میکنم و دوید و رفت تو کلبه بقل اب بیتنا: همیشه میدوعه 😂 بریم . دخترا هم رفتن پایین . این سوک در حالی که داشت ظرف هارو روی میز میداشت گفت : امشب تا دیر وقت بیدار بمونیم😊 یون سو که داشت از پله ها پایین می اومد گفت : عااا هنجرم پاره شد😂 بیتنا : خب معلومه خیلی جیغ جیغ کردی😂 مین هو : ما اومدیممم
+ چرا سوار جونگ کوکی؟ یون سو : لوس شده واسه ما😂
میونگ کی : دوباره باختم😑
یونا : وایی چه خوشمزننن😋 همه شروع کردن به خوردن
بیتنا : امشب میخوایم بخونیم شما پسرا نمره بدین !
+ و جرعت حقیقت بازی کنیم ! یونگی خودشو تو صندلی جا کرد و گفت : چه برنامه ریزیم کردن + جیننن کی برادر زادتو دوباره میاری پیشمممم؟ خیلی دوسش دارم 😍 جین : یه بار اوردم پرو نشو + ساکت شین دو دقیقه گوشیم زنگ میخوره ( جواب داد) + الوو عع سلام ... خوبی ؟ .. حیح بد نیستم اونم خوبه ... کی تو بزرگ شدی مگههههه هاا؟؟؟ .. هنوزم من بچم خودم میدونم ... آره تو بزرگتری ولی خودت میدونی دیگع حالا کی هست ؟😨 ... باشع الان شام کو.فت کنم خدافظ. مین هو : کی بود که انقدر تعجب کردی هوم؟
+ اِهم خواهرم گفت هفته دیگه عروسیشه 😐 ازم بزرگتره ها ولی تعجب کردم نمیدونم بخندم یا گریه کنم؟! آخه شما ها خواهر ندارید بدونین حسم چطوریه 😣( غذا همه همون لحظه تموم شدبه غیر از جیمین و یون سو ) بیتنا : ولی من یه دونه آجی دارم ! + اجی تو خیلی کوچیکه خواهر من ۳۴ سالشه خب بگذریم بعدا میشینم فک میکنم . هوسوک : چقدر شما دوتا میخورین ( خطاب به جیمین و یون سو ) یون سو : عاه تموم شد انقدر غر داشت ؟ میز و جمع کردیم و میونگ کی گفت : عههه کی حوصله ظرف شستن داره؟ میزارم تو ماشین ظرف شویی . یونا : اوکی . مین هو : اول آهنگ خوندن یا جرعت حقیقت ؟ جونگ کوک : گزینه اول
نامجون : پیش به سوی اتاق آهنگ و دنس . (رسیدن به اتاق آهنگ) جین : بشینین . بیتنا : خب بیاین مسابقه هر کی بهتر آهنگ خوند میبره اولین داوطلب کیه؟ + من ! جونگ کوک : آهنگ بنگ
مین هو : وایی کار رو سخت کردی بانی 🌸+ اوکی برا من فرقی نمیکنه، شروع کنم؟ میونگ کی : وایسا تنظیم کنم خب شروع کن . ا/ت یه نفس گرفت و شروع کرد ... اوری بادی... ( بعد چند دقیقه) + پوففف تموم شد خب؟! جیمین : آیول عالی بود . ا/ت قلب انگشتی نشون داد . مین هو : ا/ت چرا انقدر خوبی ؟ ها؟ آخه هم جذابی هم اشپزیت خوبه ، صدات هم قشنگه ؟ + خجالت زدم نکن بعدشم من کجام قشنگه ؟ جونگ کوک : این از اون دسته تهیونگ لاور هایی که نمیدونه جذابه و تکذیب میکنه😂 ( خندیدن)
بیتنا : حالا خودم ! چه آهنگی ؟ تهیونگ : دچیتا !
+ عااا نمیشه من زیر لب با بیتنا بخونمش اخه همیشه گوشش میدم نمیتونم نخونم باهاش . یونگی : جه.نم بخون😬
بیتنا شروع کرد وقتی تموم شد نفس کم اورده بود . جین : یه مدل دیگه ! شما دخترا یکی از اهنگ های ما رو بخونید به انتخاب ما . مین هو : باش ببینیم چی میشه 😉
جیمین : عومممم ..به نظرم بوی ویت لاو . بیتنا : هرکی قسمت همسر خودشو بخونه ♪وایسا تنظیم کنم خب خوبه . یونا : چه خوب تنظیم کردی . بیتنا : وقتی زن کیم نامجون باشی همینه دیگه😅 + خ.فه بزارین شروع کنیم ، البته به آقایون بر نخوره هااا الان این شیشتا دختری که میبینید بالاخره دوست های منم هستن ! دارم به زبون خودمون حرف میزنم . جیمین : میدونیم ادامه بده 😂 این سوک : کی هالزی میشه؟ + من چون بیکارم و نمی خوام خیار بکارم، من بر میدارم😂 هوسوک : عهه شروع کنین دیگه . شروع کردن همه چی خوب پیشمیرفت که فقط ا/ت و مین هو داشتن میخوندن بقیه دخترا کم آورده بودن ( اَه چقدر نفس کم میارن )
مین هو ا/ت در حالی که داشت میخوندن دستشون رو به علامت خاک.. بالا آوردن ، از اون طرف پسرا داشتن میمرن از خنده . ا/ت داشت جای همه میخوند وقتی تموم شد آهنگ گفت + ایششش چرا انقدر ریه های شما کوچیههه من هم زمام داشتم مال ۸ نفر رو میخوندم نامرد ها😑 بیتنا د اصلا قهرم چرا انقدر صداتون خوبه ؟ ها؟ مال من عین خروسه 🐓! نامجون : خانوم خانوما برای اینکه صدات رو گرم نکردی🍀 یونگی : جمع کنین بریم پایین جرعت حقیقت میخوام 😐 ( رفتن پایین رو مبلا نشستن) ولی ا/ت هنوز بالا بود ، بعد دو دقیقه با گوشی کنار گوشش طوری از پله ها میومد پایین که نزدیک بود بخوره زمین ! هوسوک : واو دختر آروم .
ا/ت که نزدیک بقیه شده بود با گوشیش حرف زد+ سلام .. اوهوم .. حتما مرسی ..پس ساعت ۵ دیگه؟ .. میبینمت خداحافظ . بعد خداحافظی با داد و بلند گفت+یسسسسس
کوکی : ها ؟ چیشده انقدر خوشحالی؟ + بعد ۴ سال کار تو کمپانی بالاخره شدم دست راست مدیررررر 💃 جیمین : آیول واقعا آیول خیلی زحمت کشیدی پس از این به بعد بیشتر از این سرت شلوغ میشه ! تهیونگ ا/ت سفت بغ.ل کرد و گفت : آفریننن توت فرنگیییی 🍓 کوکی : موقع کار سرد و خشنی 😐 یون سو : نه خیرممم همیشه نباید که صمیمی بود بعضی جا ها باید رسمی تر بود ! تهیونگ: نه دیگه سرد و خشن نیست . بیتنا : آهههه فردا صبح باید از اینجا بریم 😔چقدر طول میکشه دوباره هم رو ببینیم؟ هوم؟
میونگ کی : عااا نه خیلی زود ولی همو ماهی یک بار که میبینیم ! بیتنا : با اینکه سابقه کارم از ا/ت کمتره ولی مدیر برنامه شما پسرام! عجیب نیست؟ نامجون : نه نیست چون
ا/ت درخواست نداده واسه اون کار بعدم که کمپانی واسه این کار سلاح میدونستش 😊 + ولی کشتم خودم رو که مدیر برنامه بشی هااا
+یادته نزدیک بود اخراج بشی ؟... وایی منو نامجون مخالفت کردیم ! یونگی با چشای بسته گفت : یادمه اون موقع میگفتی یا بیتنا میمونه یا من میرم دیگه هم برنمیگردم !
جین ادامه داد: آخه اون موقع خیلی سرمون شلوغ بود و بیشتر کار ها رو ا/ت انجام میداد . تهیونگ : من از یه طرف واسه ا/ت نگران بودم هم بیتنا . مین هو : عه عه این همه ماجرا داشتین و به من نگفتین؟!بزنم بشتون خاک بره چشتون؟
یونا : فقط خودت نیستی که نمیدونی ! من و یون سو و میونگ کی هم نمیدونیم 😑 + پسرااا و بیتنا یادتون نره فردا ساعت ۵ جلسه داریم و خب باید ۴ کمپانی باشیم دیگه 😙
+ واییی چی بپوشم؟؟ دامن دار؟ یا یه چیز دیگهههه؟!
بیتنا : آرومممم ما تو یه ساختمونیم فردا بت میگم چی بپوشی😉 ا/ت در حالی که داشت هندزویری بی سیم هاشو تو گوشش میذاشت گفت + من میرم تو حیاط 😙 جیمین : الان ! الان که شبه ؟! + آره میدونم ولی گوش دادن آهنگ تو این هوا .. کم پیش میاد . تهیونگ : وایسا منم میام.
جونگ کوک : نرینننننن بیاین جرعت حقیقت 😐
اون شب کلی بازی کردن و خندیدن بعد ساعت ۲ شب رفتن بخوابن . ( صبح شد) اتاق تهیونگ و ا/ت : ا/ت بیدار شد چهار زانو نشست ، ۵ دقیقه طول کشید تا لود بشه😂تهیونگ خیلی شیرین خوابیده بود ولی با یکم حرکت ا/ت تهیونگ بیدار شد ته: خوابم میاددد + انقدر نخواب خوابالو مثلا امروز کلی کار داریم هااااا . ( اتاق هوسوک و یونا)
یونا از تخت اوفتاد هوسوک گفت : دوباره نتونستم بگیرمت و هر دو خندیدن . توی کلبه چوبی خیلی اتفاق های خنده داری می اوفتاد همه تو نوبت دس.تشویی بودن😂 همه بیدار شده بودن . یون سو : دیگهههه امروز پنکیک بخوریم 😋
بیتنا لبش رو گاز گرفت رو گفت: تو یخچال داریم! همه صبحونه خوردن . + خبببب بیاین عکس بگیریم کلیییی
ا/ت هم با گوشیش گرفت هم با دوربین . تهیونگ : یکی از من و ا/ت بگیرهههه 😑 مین هو : اومدممم ( البته با گوشیه مین هو هم گرفتن) کلا همه داشتن عکس میگرفتن ولی ا/ت و تهیونگ بیشتر ! +فیلم واسه استوری 💢 فیلم و شروع کردن ولی کوکی داشت میگرفت و جلوی همه میگرفت .
کوکی : جین هیونگگ جین قلب انگشتی نشون داد . کوکی: نامجونااا نامجون : آنیوووو . کوکی: بیتنا بیتنا : هیچی فقط گلب 💜 کوکی : میونگ کییی میونگ کی مثل پیشی ها میوو ای کرد 🐱 یونگی : ای لاب یو کوکی : وایی چقدر زیادیم 😂جیمین شییی جیمین : ای پرپل یو یون سو قلب نشون داد 💜 کوکی : هوبی هوسوک و یونا هم زمان بو.سه ای به دوربین پرتاب کردن 😍 کوکی : زوج جذابمون ا/ت و تهیونگی . ا/ت و تهیونگ هم زمان خندیدن . کوکی: و حالا منو مین هوووو بایییی 😉 [ بعد چند دقیقه] مین هو : پست و استوری کردم . جین : چمدون هاتونو بیارین که بزاریم تو ماشین . همه رفتن و چمدون هاشون رو گذاشتن تو ماشین
بیتنا: من رانندگی میکنمممم! جین : و من . سوار شدن و بعد ۳ ساعت رسیدن به سختی از هم خداحافظیکردن و رفتن خونه هاشون👋
* ۹ ماه بعد = ویو جین : به دنیا اومدددد؟؟؟😢😊 ( گریه از شوق) پرستار : تبریک میگم شما صاحب یه دختر کوچولو خوشگل شدید😍 یونگی: دایی شدمممم . + تبریکککک
میونگ کی : قربو.نش برمممم . یونا : گایز یک سال پیش چنین روزی ما ... بیتنا ادامه داد: ما تو تعطیلات تابستونی تو اون خونه هه بودیممم🗻 یون سو: ع.رررر چه باحال + بچه ها من چون اینجا کار میکردم و آشنا داشتم با هاشون حرف زدم گذاشتن بریم ببینیمی شون فقط باید ساکت باشید😉 هوسوک: مرسی ( رفتن تو) کوکی: چه خوشگلههه مین هو : چه کیوتهههه این سوک: اسمش رو چی بزاریم؟ + میشه پینهاد بدم؟؟؟ جین : بگو! + هاکیو ... کیم هاکیو .
این سوک و جین : وای عالیههههه هاکیو کوچولو😍💜
الان چند ماه گذشته و همه زندگی خوب و قشنگی دارن و خواهند داشت🌸🌜
اینم عصرونه ای که خوردن
ببخشید منتظر تون گذاشتم😔
12 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
8 لایک
خیلی گشنگ بود 🥺💕
مثل تو:]
ععررررررر پارت جدید گذاشتیییییی :)))))
اره بعد صد سال😂🗿
عررر چه گشنگ بودددد♡
مرسییی
- میخواستم یه طور دیگ تمومش کنم ولی نشد دیگ
خاهش :)
اشکالی نداره بیب♡