سلام بچه ها باتستی جدید اومدم من حانیه هستم تستای جون می و جونگ کوک و بی تی اس خوناشام میشوند و........مال من هست من ۱۴سالمه کلاس هشتمم الان ساعت ۱۲:۳۰نصفه شبه ۱۳۹۸/۱۲/۲۲هستیم امروزم روزجمعه هست یعنی تا نیم ساعت قبل پنج شنبه بود خوب دیگه چی نگفتم=بایستم کوکی هستو یه ارمی نزدیک ۳ماه خستم البته از کلاس سوم یا چهارم هم ارمی کم بالاخره بودم.....الانیا بیشتر اشنا شدم....... امروزم با تست جین زیبای خفته مزاحمتون میشوم لطفا نگید چرا دیر به دیر میزاری چون من امتحان ریاضی دارم.......پس لطفا بهم گیر ندید😀😅ممنون از همکاری شما عزیزان.......

لطفا متن بالا رو بخونید خوندید خوب بریم برا داستان🙌 قبلش بزارید یه چیزی بگم بچه ها داستانمو که ساختم اومدم براش عکس بزارم نشد بعدم اومدم ویرایش کنم بزنم زیبای خفته(جین)پارت اول اونم نشدپس شما داستانو خوندید لطفا به بقیه هم معرفیش کنید این عکساشد ولی تصویر کل داستان نشد........خوب بریم برا داستان😀🙌 از زبان جین: فن ها همش بهم گیر میدند نمیتونم سرمو بالا بگیرمو راه برم اونا بهم تحمت زدن که من دوست دختر دارم و نباید داشته باشم اون دختره که اسمشم سوها هست همش تو اینترنت عکس منو خودشو میزاره دیگه خسته شدم و کاریم جز سکوت کردن ازم ساخته نیست....... چند سال قبل من در دبیرستان ساکوهارا(این دبیرستان وجود خارجی ندارد) درس میخوندم......روزی از روز های اول سال ......که یادمه کلاس نهم بودم .......سرکلاس ادبیات رفتم و سرمیزم نشستم هرسال همونجا میشستم......سرم به کار خودم بود که دیدم.......یکی اومدوکنارم نشست سرمو بالا گرفتم وچهره اون دختری که بغلم نشسته بود نااشنا بود درصورتی که من تقریبا همه دانش اموزان این مدرسه رو میشناسم ازش پرسیدم شما کی هستید(جین پرسید) واونم درجوابم گفت:اسم من سوها هست واز اشنایی با شما بسیار خوشحالم......سر کلاس ادبیات همش حواسم به سوها بودو درسو متوجه نشدم......زنگ خوردو ما به سالن ناهار خوری رفتیم منو جونگکوک و.......(نکته اعضا از بچه گی همو میشناسن و باهم دوستند)که دیدم سوها تنهایی نشسته اخه تازه به این مدرسه اومده بودو دوستیم نداشت من رفتم و کنارش نشستم اون از من تشکر کرد به نظرم دختر اروم و بی خطری بود......زنگ که دوباره خورد ...رفتیم سرکلاس موسیقی که معلم سوهارو صدا زد تا تواناییاشو برا زدن پیانو بسنجه سوها رفته شروع به نواختن کرد من محو استعدادش شده بودم....... زمان حال ولی اشتباه میکردم اون اصلا معرکه یا بی ازار نیست اون داره به منو اعضا صدمه میزنه.......😶(ببخشید کم استیکر گذاشتم حوصله زیاد گذاشتن نداشتم شرمنده)

چند سال قبل من با سوها دوست شده بودم و چند ماهی هم از شروع مدارس می گذشت یکی از روز های وسط هفته منو سوها کنار درخت سیب که بزرگ ترین درخت مدرسه بود مشسته بودیم که سوها یک نقاشی بهم داد که داخلش خودشو منو بایه قلب بزرگ وسطمون نشون می داد من از خجالت لپم سرخ شد.....سوها بهم گفت که چون من اولین دوست تو مدرسشم رابطش بامن بهتر از بقیه اس و اون بهم علاقه داره........ زمان حال (دوستان دقت کنید از زبان جین هست ) ولی اون همه عشق پوچ و الکیش چی شد اخر به کجارسید((((((اینو درحالی گفت که نقاشی سوها رو که این همه سال مثل جونش ازش مراقبت و مواظبت میکرد و حالا هم اونو به سینه هاش چسبنده بود وسرشو پایین گرفته بودو گریه میکرد گفت)))))) ادامش اون می گفت که عشق ما بی حدو مرزه و هیچ کس مثل مانیست من ازش متنفرم که این کارو باهام کرد.......این همه بهم دروغ گفت.......همینطوری رو تخت نشسته بودم که دستی اومد روشونم سرمو بالا اوردن دیدم شوگاهست گفتم چی شده (بقیه داستان و از زبان خود کسانی که صحبت میکنند هست) شوگا:شکست عشقی خوردی دوای دردت بامنه منم مثل تپ از عشق بی زارم.......جین:من از عشق بی زار نیستم از کسی که این بلا رو سرم اورد بی زارم........

چند سال قبل:(تو فکر جین)..(همه اینایی که میگم تو فکر جین می گذره همین سال های قبلشو)...... جین:یادمه که....... سوها و خانوادش از ژاپن مهاجرت کرده بودند.......ولی سوها خیلی خوب کره ای حرف میزد.....یک سال هم از دوستیمون میگذشت و من و سوها هردو رشته خوانندگی ثبت کرده بودیم.......صدا ی سوها واقعا قشنگ بود روزی که رفتم خونشون تا باهم بریم بیرونو یادمه ........چمدان هایمان را بستیم باهم رفتیم بیرون و یه دوری زدیم و برگشتیم و چمدون هایمان را برداشتیم وبرای اردو رفتیم سوار اتوبوس ها .....سوار که شدیم منو سوها کنار هم نشستیم..... سوها کل سفر راجب منو دوستی بینمون حرف میزد منم میشنیدم گاهی هم من میگفتم و سوها میشنید.......وقتی رسیدیم به پارک تفریحی منو سوها تو یه اتاق افتادیم......شب که شد رفتم و خوابیدم........نصف شب بود که از خواب پریدم و دیدم سوها دستمو محکم بغل کرده و داره صدام میکنه صورتش مثل گچ سفید شده بود انگار از چیزی ترسیده بود............ زمان حال شوگا:بابا جین نمی خواد بگی اون دختر ازارت میده تا وقتی عشق هست ازار هایی مثل اینم هست الکی خودتو ازار نده......جین:بابا شوگا....حال ندارم برو و سربه سرم نزار(شوگا از اتاق رفت بیرون)

چند سال قبل بیدار که شدم سوهارو با لباس خواب دیدم نزدیک بود که سکته کنم گفتم سوها چی شده گفت خواهش میکنم اونجا یه موش من میترسم منم بلند شدمو موش و بیرون کردم با این کارم سوها لپم و بوسیدو ازم تشکر کردو رفت و روی تختش خوابید منم که همونجا وایستاده بودم و لپم کاملا از سرخی سوخته بود......سوها هم گفت:درو ببند هوا سرده......گفتم باشه و درو بستم رفتم سر جام خوابیدم زمان حال جین:باید فکرشو میکردم که داره گولم میزنه...... اون اصلا منو دوست نداشت.....الانم نداره......بلند شدم و رفتم تو حیات پشتی تا نفسی بکشم .......بعد غذا درست کردم و با جیمین و شوگا غذا خوردیم بقیه اعضا رفته بودم کمپانی کار داشتند....... بعد از غذا شوگا و جیمین ظرفارو شستند بعد جیمین کنارم نشست و گفت:چیه تو خودتی نکنه بخاطر شایعاتی هست که پشت سرته نترس درست میشه......به جز ما که کسی راجب سوها نمیدونه......
میدونم بد جاییی کات دادم ولی لطفا نظر بدین😊 دوستون دارم جین لاور هاااااااا😇😇😇😇😇 و ارمی های عزیزو گرامی😘😘😘😘😘
لایکم کنید لطفاااااا عاشق شما ارمی هااااااا نظر بدین خوشگلا خدانگه دار همگیتون باشه ان شاالله امیدوارم که کرونا زودتر بره و شما هم به هرارزویی که دارید برسید حالا چه میخواد ایدل شدن باشه چه رسیدن به بایستتون وچه هرچییی😅😀
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالییییییییییی بوددددد 💜👀💔
عالی بود
پارت بعدییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی
چشم حتما لطفا به بقیه هم معرفیش کنید به تستای دیگمم سر بزنید