سلام دوستان این اولین داستان من هست .... امید وارم خوشتون بیاد ❤❤❤❤ راستی این داستان وسط هاش جالب میشه
(نکته: بعد شکست دادن بیل درقسمت اخر ) از زبان دیپر : فردا تولد من و میبل هست . من خیلی خوشحالم . من مثل همیشه دارم کتاب خاطرات رو میخونم که یه هو میبل وارد اتاق میشه . انقدر ترسیدم که کتاب از دستم افتاد . دیپر : میبل !!!!!! میبل : ببخشید داداشی ...... حدس بزن چی شده عمو استن کل شهر رو برای تولد دعوت کرده
دیپر : این عالیه ! میبل : من باید برم و لباس انتخاب کنم . هوررررررراااااااااااا
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
5 لایک
جالب بید
عالی بود دوستش داشتم یه جورایی با بقیه ی داستانا متفاوت بود
ممنون
جالب بود.
به تست منم سر بزن مثل تو منم اولین تستمه
چشم حتما
قشنگ بود
ادامه بده
ممنون