
سلام دلم نیومد پارت جدید رو نذارم واسه همین گفتم زود بزارم راستی اینم بگم ک ممکنه پارت بعدی پارت اخر باشه
جعبه رو ازش گرفتم و رفتم توی کلاس موسیقی تا یکم به مغزم استراحت بدم؛ روی یکی از نیمکتای کلاس نشستم جعبه رو گذاشتم جلوم و سرم رو گذاشتم رو میز ☆چرا همش منو به شک میندازه که دوسم داره🙁 این خیلی بی رحمانست ک این جعبه رو همینجوری بندازم دور بهتره بازش کنم ببینم چیه. جعبه رو باز کردم توش ماکارونایی با عکس من بود و یه کتاب که از ظاهرش و قفلی که داشت معلوم بود دفتر خاطرات عه ته جعبه یه نامه بود بازش کردم: سلام مین یونگی من چوی می یونگ هستم میدونم از من متنفری اما من تو رو دوست دارم امیدوارم از چیز هایی که توی این جعبه هستش خوشت بیاد. ☆این دختر واقعا خیلی جسوره که جرعت کرده چنین کاری کنه همه از من توی این مدرسه میترسن ولی این دختر نترسید! واقعا عجیبه!. صدای جیمین و تهیونگ رو شنیدم و سریع رفتم زیر میز قایم شدم @هی جیمین شی واسه مسابقه استعدادیابی میای دیگ؟ *مگ میشه واسه تشویق و حمایت از دوستم نیام @جیمین تو واقعا یه دوست واقعی هستی *ممنون @اونجا رو ببین یه جعبه *تهیونگ شی بهش دست نزن مال تو ک نیست @آه بیخیال جیمین شی این یه جعبست ک صاحبش اینجا نیست و منم یه پسر کنجکاوم چطور میشه خودم رو کنترل کنم؟ *حالا هرچی تهیونگ تو نباید بهش دست بزنی! @جیمین شی لطفا *آه خیله خب. تهیونگ داشت به جعبه رو میز نزدیک میشد ☆وای پسر بدبخت شدم (تو دلش). تقریبا داشتم میمردم ک یکی به دادم رسید اون شخص: جیمین،تهیونگ هوسوک و کوک دارن همه جا رو دنبالتون میگردن @لعنتی الان چه وقتش بود. وقتی از رفتن پسرا مطمئن شدم اروم از زیر میز بیرون اومدم ☆اخیش نزدیک بودا😮💨. اون شخص: هی تو اینجا چیکار میکنی پسر!؟ ☆من اسم دارم اسمم... 😧ت... تو اون شخص: مین یونگی! ☆یورا! 😍تو اینجا چیکار میکنی؟ یورا: اومدم درس بخونم خیر سرم 😂☆خیلی خوشحالم کردی ک دوباره اومدی

(یورا👆🏻)(•علامت یورا) •منم خوشحالم که برگشتم ببینم یونگی تو کسی به اسم پارک سوهو میشناسی؟ تو این مدرسه درس میخونه ☆نه تا حالا اسمشم نشنیدم فک کنم تازه اومده •چه بد ☆چرا؟ اصلا تو از کجا میشناسیش؟ •قضیش طولانیه درضمن تو یه تشکر بم بدهکاری😌 ☆چرا اونوقت؟ •فک کردی کی از دست تهیونگ و جیمین نجاتت داد وقتی داشتی یه جعبه عشق باز میکردی؟😏☆کار تو بود؟ •پس کار کی بود؟ ☆ممنون یورا نجاتم دادی •قابلی نداشت... اوه راستی کلاس الان شروع میشه استاد گف کلاس من با تو یکیه بیا باهم بریم☆خیله خب. از اومدن یورا به مدرسه خوشحال بودم ولی چرا برگشته بود؟ اون ک از مدرسه و درس خوندن بیزار بود🙁 •هی یونگی چرا تو فکری؟ به چی فکر میکنی؟ ☆ها؟... هیچی... بیا کلاس اینجاست. رفتیم تو کلاس و مینجی با اون پسره داشت حرف میزد و به نظر خیلی صمیمی بودن یورا رفت جلوی کلاس وایساد •سلام دوستان😊من جانگ یورا هستم دختر خاله جانگ هوسوک و از این به بعد اینجا درس میخونم امیدوارم دوستای خوبی بتونیم باهم باشیم😊. مینجی رفت سمتش +سلام یورا از دیدنت خیلی خوشحالم من پارک مینجی هستم دوست هوسوک •منم از دیدنت خوشحالم... عههه.. اسمت چی بود؟+مینجی •اها اره همون ببخشید اسمای کسایی ک ازشون خوشم نمیاد یادم نمیمونه +ها؟... به چ جرعتی با من اینجوری حرف میزنی؟ •ببخشید بهت بر خورد😏 +ببین از امروز به بعد منو تو دشمنیم ن دوست😡. مینجی و یورا دعوا کردن و یورا اومد پیش من •یونگی این دختره چقد بدجنسه به من میگ زشت خودخواه +چی!؟... من اینو بهش نگفتم.

(سوهو)(از زبان مینجی) من با اون دختره یورا برخورد خوبی داشتم اما اون منو مسخره کرد و الانم داست بهم تهمت میزد موهاشو با دستم گرفتمو صورتو چسبوندم ب صورتش +ببین من از اون دخترا نیستم ک زیر بار برم شیر فهم شد؟ •تازه اولشه. یهو جیغ زد و رفت بغل یونگی •وای این دختره دیوونس موهامو داشت میکند و تهدیدم کرد... یونگی من میترسم ازش بیا بریم لطفاً ☆مینجی تو چت شده؟ +من... من هیچکاری نکردم •الانم داره دروغ میگه یونگی بیا بریم +یونگی واقعا حرفشو باور میکنی؟ ☆مینجی بعدا حرف میزنیم ♕چیشده اقای مین یونگی از دختر عموی من خسته شدی؟ •تو پارک سوهویی!؟ ♕بله و شما؟ •باورم نمیشه با این دختره فامیلی... اون خیلی بدجنسه +ولی من کاری نکردم ☆این بحث رو بهتره همینجا تموم کنید من میرم •یونگی وایسا. اون یورای دورو رف دنبال یونگی و منم خیلی حس بدی نسبت بهش داشتم ♕ببینم مینجی تو خوبی؟+اره خوبم ولشون کن بیا الان استاد میاد. استاد اومد و درس رو شروع کرد یه پیام برام اومد «پیشی»: بابت یورا ببخشید مینجی دیدم ک تو کاری نکردی ولی نمیدونم یورا چش شده. بدون جواب دادن ب پیامش گوشیمو قفل کردمو ب درس گوش دادم (فلش بک) کلاس تموم شد خم شدم تا کیفمو بردارم •سلام. کیفمو برداشتم صاف شدم +تو... تو الان با چ رویی جلوم وایسادی؟ •بابت چند دقیقه پیش معذرت میخوام من فک کردم سوهو دوست پسرته واسه همین عوا راه انداختم تا تورو بد جلوه بدم جلوش +کارت خیلی بد بود حالا هم از جلو چشام برو اونور •وایسا تو دختر عموشی پس میتونی کمکم کنی لطفا +کمکت میکنم ولی یعد از کمکم دیگ کاری باهم نباید داشته باشیم فهمیدی؟ •باشه ممنون نونا +وایسا مگ تو از من کوچیک تری؟ • 1 اره من 3 ماه دیگ تولدمه و الان 1 سال ازت کوچیکترم +اها خب میخوای چیکار کنم؟ •اول شمارشو بده و وقتی باهاشی از من بگو بهش +خیله خب سوهو بامن. داشتم میرتم ک مچمو گرف •وایسا نونا یه سوال +بپرس •تو یونگی رو دوست داری؟ +این ب تو مربوط نمیشه •پس دوسش داری+تو چرا بهش میگی یونگی مگ اون ازت بزرگتر نیست؟ •چرا اما خودش با اینکه اینجوری صداش کنم مشکلی نداره +باشه حب اصلا ب من چ خدافظ •خدافظ نونا😊
🎆پایان🎆 چالش اول: از کدوم شخصیت بیشتر خوشتون میاد؟ چالش دوم: داستانم چطوره؟
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
و منی که هنوز چش به انتظار مینجی ام🥲
تو میتونییییی چشاتو نبنددددد تو زنده میمونیییییی؟
زنده ای اصن¿
اجی روالی¿
تیروخدا بزار
راستی زنده ای؟؟
چرا این سوالو پرسیدیم اگه مرده بود که نمیتونست جواب بده:/هییی نکنه تصادف کرد
جواب نده یعنی مردهههههه😂😐
شخصیت: خواننده دچیتا😂😂
داستانتم محشره تو رو خدا پارت بعدیو بزاررر. (◉‿◉)
مینجی1ماهشدپسکیمیزاری؟؟؟؟
مینجی چرا پارت نمیذاری؟؟
یونگی،مینجی
عالیههه