
فالو:بک میدونم همیشه دارم میگم😂💔

(بعد از حاضر شدنو خوردن و صبحانه و بیرون رفتن از خونه)بطرف مدرسه راه افتاد.تو راه با خودش گفت:یعنی چی؟یعنی یونگی و ا.ت نمیدونستن دختر عمو پسر عمو ان؟(بریم پیش مایکل)م:همه سر جاشونن؟........خوبه.سوژه به سمت مدرسه حرکت کرد.منتظر شین تا اخرین افراد داخل کوچه برن.......................... ....................خیلی خب،حالا برید.(بریم پیش جیمین)وسط راه یهو دید که کل کوچه به طرز عجیبی خالیه.ایستادو دور و برشو نگاه کرو.یهو احساس تنهایی و دستپاچگی بهش دست داد.مردی با ماسک اومد سمتش.م:سلام پسر،خوبی؟_سلام.شما؟م:شما کسی به اسم مین ا.ت میشناسید یا نه؟مشکوک نگاهش کرد._چطور؟م:میشناسید یا نه؟_اره میشناسم،چطور؟م:خوبه!بعد علامت داد.یهو چن نفر ریختنو جیمینو انداختن تو ماشینو ماشین رفت!(بریم پیش شوگا)زودتر از همیشه از خواب بیدار شد.سریع کیفشو برداشتو یه ساندویچ از روی میز برداشتو بطرف در رفت؛ولی همونموقع پدرش درو باز کرد.پ:یونگی فک نمیکنی این موقع بیدار شدنت یکم عجیبه؟برای اولین بار جلوی پدرش محکم حرف زد.s:دلم خواست!و از کنارش رفت.کفشاشو پوشیدو

به طرف مدرسه رفت ولی توی متوجه ی چیزی شد.یه نفر داشت از پشت ساختمونی میدیدش و با دیدن اینکه متوجهش شده فوراً فرار کرد.مشکوک رفتنشو تماشا کرد.قدم هاشو آروم تر کرد و یهو دویید ولی مایکل جلوش سبز شد.م:سلام،خوبید؟s:دیگه کی ای؟از سر راهم برو کنار.م:ولی من یه سوال داشتم.ببخشید،شما کسی به اسم مین ا.ت میشناسید؟s:برو بابا حوصله ی تو و دختر عمو پسر عمو بازیا رو ندارم.م:خیلی خب.و همون کارو با یونگی کرد.(۳ ساعت بعد)پدرو مادر جیمین و مادر یونگی خیلی نگران شده بودن.مدرسه بهشون زنگ زده بود که امروز غیبت کردن.(بریم پیش ا.ت)از زبان ا.ت:مامانم دیگه با دمپایی اومد بالا سرم که پاشم!😐💔در عرض ۵ دیقه حاضر شدم.توی راه یاد مداد جیمین افتادم.تو دستم گرفتمش.نمد چرا ولی صربان قلبم چن برابر شد و باز سرخ شدم.کلاه هودیمو گزاشتم تا کم تر جلب توجه کنم.یک کوچه تا مدرسه فاصله داشتم.ایستادم.عجیب بود.هیچکس اونجا نبود.نمیدونستم بدوم طرف مدرسه یا بایستم تا یه نفر بیاد.اروم اروم راه رفتم ولی یهو چشم به جیمین خورد.چن تا ادم اونو انداختن تو ماشینو بردن.دوییدم سمت مردی که ماسک داشت.با دیدن من شروع کرد به دوییدن ولی یهو ایستاد.یک متر فاصلمون بود.با عصبانیت داد زدم:

کجا بردیش؟😡م:بله؟+ببین من عصبانیتم بیشتر بشه برات بد میشه ها! وای یه لحظه وایسا......الان من رو جیمین غیرتی شدم؟برو بابا!+تا ۱۰ میشمارم.م:اگه نگم چی؟+اگه نگی......وایسا،تو چرا اول تا منو دیدی اول دوییدی بعد ایستادی؟صدای پوزخندش اومد.م:خانم مین ا.ت؟+وات؟م:شمایید؟+چطور؟م:لطفا با ما بیاین.+ببین،کاری نکن برات دردسر بشه ها!یالا جیمینو ول کن بره! م:مگه جیمین چیپسو پفکه بدم بره؟نه خانم،شما با ما میاین.+دستتو بکش!م:دارم به زبون خوش بهتون میگم لطفا(محکم کردن لحن)برین تو ماشین!+اگه راس میگی مجبورم کن.من کمربند سیاه کاراته دارم😡یهو یه ا.......س........ل.......ح.......ه(ناظر جانم رد نکن تو رو خدا)در اورد.م:خب؟نگاش کردم.بعد محکم زدم زیر پاشو انداختمش زمین.ا......س.......ل.......ح.......ه رو پرت کردم.بلند شدو دویید.بدون ا........س........ل.......ح........ش هیچ بود.سریع تر ازش دوییدم.یه ماشین اومد.درشو باز کرد.جیمین توش بود.رسیدم پشتشو کلاهشو کشیدم.+کجا؟سعی کرد هلم بده تو ماشین ولی بجاش پرتم کرد کنار.جالبه که همدستاشم رفته بودنو ماشین راننده ی خودکار داشت.دوباره انداختمش زمین.با آب قمقمم جیمینو بیدار کردم.طول کشید تا اون مرده بلند شه.+جیمین.بلند شو!_آیییی!دستشو گزاشت رو سرش.+جیمین بپر بیرون!یهو مرده منو از پشت محکم گرفت😨م:بشین سرجات وگرنه...........جیمین چشاشو باز کرد. _چیکار

داری میکنی؟ولش کن😡م:فقط بلدی حرف بزنی نه؟بشین سرجات وگرنه بد بلایی سرش میاد!جیمین نگام کرد.اشک تو چشاش حلقه زد.با عصبانیت مرده رو نگا کرد.چشش به ا.........س.......ل........ح.........ه خورد.پرید و گرفتش سمت مرده.مرده دستاشو تنگ تر کرد. _مگه نشنیدی چی گفتم؟ولش کن.یهو مرده یه نفرو دید که داره وارد کوچه میشه.یهو جیمین ت........ی........ر......و زد. مرده از ترس ولم کرد و پرید تو ماشینو در رفت. جالبه که اون شخصه که داشت میومد تو کوچه همون لحظه مسیرشو عوض میکنه.جیمین رفتن ماشینو تماشا کرد.ا........س........ل........ح.......ه رو ازش گرفتمو یه جای دور پرت کردم.ترسیده نگام کرد._ا.ت خوبی؟چیزیت نشد؟😨خیلی برات ترسیدم.+جیمین تو میدونی اون مرده چی میخواست؟ _خب.....فرصت نکرد بگه چون چشش به یه ماشینی خورد که داشت وارد میشد.اومد سمتمون.جیمین دستمو کشید.یهو ماشین ایستاد کنارمون.همو نگاه کردیم.بعد چشمون به دستامون خورد که تو دست هم بود!🤝دستمو کشیدم.نمیخواستم منو ببینه که سرخ شدم.یه نفر از تو ماشین گفت:میدونستم. _چی رو؟ شیشه رو داد پایین.

خب خب بچه ها اینم از این پارت چون پارت قبل کم بود این پارتو زیاد نوشتم به جبران قبلی😊خیلی استرس بهتون وارد شد از این پارت نه؟😉خب پ بزن اس بعدی👈

پیشنهاد میکنم به حرفش گوش بدید😐امیدوارم خوشتون اومده باشه(ادمین از شدت کمبود دیالوگ نمیدونن چی بگن💔🗿🤦♀️)لایک یادت نره🌸
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
یعنی پارت بعدی میاد؟ 🗿🍭
پارت بعد رو بعد یکسال نزاشتی؟😢🥺
ببخشید عزیزم واقعا معذرت میخوام قصد طولانی بزودی تو این اکم میزارم
عالی بود ابجی پارت بعد رو بزارررر
ممنون اجی♡
باشه ولی یکم دیر میزارم ایده ندارم فعلا واقعا ببخشید😔💔
اوک ابحی عیب نداره فک کن
ممنون که درک میکنی اجو♡
🤍
سلام آجی خوبی؟این پیج دیگمه
آجیییییییی عالیییییی بوددددددددد
پارت بعدددددددددددد💜💜💜💜🖤🖤🖤🖤
ممنون اجوووووووو🖤💜🖤🖤💜🖤💜💜💜
چشم😊💕