ساعت ۷ شب بود. کاگامی بهترین پیراهنش رو پوشیده بود. یک پیراهن قرمز.... از اتاقش بیرون اومد و از راه پله اومد پایین. اولین مهمان وارد شد. لوکا بود! کاگامی سریع دوید پیشش و گفت : سلام لوکا. لوکا اصلا حواسش نبود تا کاگامی رو دید سرخ شد و دسته گلی که دستش بود رو داد به کاگامی: سلام...کاگامی خانم_ چه گل های قشنگی!..واقعا ممنون...راستی آدرین کجاست؟.._ نگران نباش میاد. مهمونها همینطور میومدن اما خبری از آدرین نبود. کاگامی به آدرین زنگ زد اما گوشی آدرین خاموش بود. کاگامی با حالتی عصبانی اومد پیش لوکا و با صدای بلند گفت : آدرین کجاست؟_نمی دونم_ تو که دوستشی باید بدونی؟_ حتما میاد نگران نباش. یک ساعت از مهمانی گذشت اما خبری از آدرین نشد که یکدفعه آدرین اومد. کمی خسته بنظر میومد. کاگامی از کنارش رد شد و زیر لب گفت : آدرین چرا نیومدی؟. و گذاشت و رفت. بعد از تمام شدن مهمونی آدرین و لوکا نشسته بودند و گپ می زدند که کاگامی روی صندلی روبرویی آدرین نشست و: آدرین_ بله کاگامی جان_ (عصبانی) چرا دیر اومدی؟_ راستش درگیر پرونده خواهرم بودم_ پرونده مهمتره یا من؟(با گریه) چطور تونستی آدرین؟ برنامه داشتی امروز ازم خوایتگاری کنی.._ببخشید نتونستم_آدرین....
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
9 لایک
عالی بود آجی 🧡
ج.چ : نمد فقط پارت بعد رو بزااااااااااااااااار
عالی بود
عالی بود