رفتیم داخل سینما و هنوز اون دوتا نیومده بودن..نشسته بودیم ک یهو جون وو و جین هو دست تو دست اومدن داخل..حرصم گرف اومدم جیغ بزنم یاااا..یهو سونگ هو دهنمو گرفتو گفت:بچه مگ 2 تختت کمعععع نباید بدونن ما اینجاییم مثلااا😐می چا:اروم رفتم تو گوشش و گفتم:مثللااا بهترین دوستای من بووودن نبااید ب من بگن؟!سونگ هو:باو ول کن حتما یهویی شدع🗿مردم ی جوری تو سینما نگامون میکردن ک گفتم شاید داریم ادم میکشیم😐سونگ هو:مگم ضایع نیس من همون پارک سونگ هوام؟اخه بد نگا میکنن مردم..
می چا: ن باو کجات معلومه😐😂 سونگ هو:هیم خوبه.. نشسته بودیم داشتیم پاپ کورن میخوردیم ک یهو جون وو و جین هو همو بو*سیدن😐سونگ هو سریع گوشیشو اورد بیرون ع جیبشو عکس گرفت..اومدم داد بزنم:یااااااااااااااااااااااااااااااااااااا جیننن هوووووووووووووووووو😐یهو سونگ هو بازم دهنمو با دستاش گرفتو ی چشم غره رفت.. سونگ هو:بچههع مگ 3تختت کمهههههه😐😐😐😐خو گاوع وحشی اولن تو سینماییم دومن ببیننمون جرمون میدن..سومن حتما باااید دهنتو بگیرمم😐می چا: ااصن ولش رابطه اونا ب من چ.. بلخره من ی غریبم ک بهم نگفتن..(":
سونگ هو:بزار برسن خونه بهت میگن نترس چرا زود دپ میشی😂 می چا:هیمم..اره شاید من اشتباه فکر کردم.. فیلم تموم شد و سریع زودتر از همه رفتیم بیرون.. می چا:میمون زشتتت بریم کوئیکس میخام لباس بخرمم.. سونگ هو:چون بهت قول دادم میام.-_- می چا:ایوووول😎 داشتیم میرفتیم کوئیکس ک یادم افتاد فردا امتحان داریم:) می چا:میمووون فرداا امتحان ریاضی دااااررریممممم😐 سونگ هو:٠_٠وااات؟ می چا:وللش حالااا بریم لباس بخریمم هیچکی. نمتونه جلو منو بگیره که نرممم کوئیکسسس.. سونگ هو:شانس مارو نگا.. بعد از سرویس شدن های فراوان رسیدیم کوئیکس..رفتیم اولین مغازه لباس فروشی..انقددد لباسا خوشگل بودن ک نمیدونستم کدوم و بگیرممممم..می چا:میمون زشت گفتی ورشکست نمیشی مگه ن؟پس اشکااال ندارههههه من تموم لباسای این مغازه هارو بخرمم؟:) سونگ هو:گووو. نخوووورر پدصگ منظورت از چند تا مغازه همه مغازه های کوئیکسه نعععع؟؟ می چا: ن ب خدااا🙂 سونگ هو:باش برو بخررر..ولی باااید تا 2 هفته دیگه از مدیربرنامم ب زور مرخصی بگیری.. می چا:اکییی..
رفتم داخل مغازه..سونگ هو:می چا فقد زود بگیر لباساتو ک الان شب میشه..مامانم نمیدونههه ما اومدیم کوئیکس پ خریداتوو ی جوری باید بیاری بزاری تو اتاقت ک دیگ اونش ب من نیسس.. می چا:اوک.. بعد از درو کردن همه مغازه ها رسیدیم ب ی لباس فروشیه خلی نایس.. ی لباس از پشت شیشه دیدم انقد خوشمل بود ک خدا میدونه..رفتم داخل مغازه سریع لباسرو پرو کردم و اومدم بیرون..نگاها افتاده بود روم..هوممم میدونم کراش شدمم🗿سونگ هو اومد نزدیکمو گفت:حسسس نمیکننییی زیااادی کوتاههه؟؟ می چا:ب تووو چههههه خیلیم خوبه من همینو میخام تو ب پا خریدام نیوفته یکیش اگه بیوووفته مامان بزرگهههه جدت ک الان مومیاییرووو میااارمممم جلووو چشتتتتت.. سونگ هو:اقا نمیخرم وااستتت من اینو خیلی کوتاهه😐می چا:پدصگ ی جوری میگی انگار دوس پسرمییی خووو من همینومیخام بعدم کارتتت الان دسته منه و نمیتونیی ازم بگیریش چون خریدام میوفته و جرت میدم.. صاحب مغازه اومد جلو. گفت..وااای چ زوجایه دوست داشتنیییی..ببین اقا پسرمون غیرتیه خو نمیخاد کوتاه بپوشی😂🤣💕 می چا و سونگ هو:مااااا چیزی بینمون نیسسسس.. صاحب مغازه پریدد اون ور از ترس..گفت اکی اکییی..رفتم حساب کردمو لباسرو دادم دسته سونگ هو..سونگ هو:دستم پرع یهو میوفتنا اینو خودت بگیر دستتت.. می چا:بیوفتن میندازمت جلو ماشین😐سونگ هو:•_•میخای قاتله جون پارک سونگ هو بشی..بدبخت فنام میکشنت🤣می چا:گو نخور.. سونگ هو:اون لباس کوتاهه دستم بود و از عمد انداختمش پایین..گفتم عه وااااا افتاد..یهو می چااا جیغ زد:لباااس نازنینممم نهههههههههههه..یهو هولم داد تو خیابون..مث ک واقعاا میخاست بکشتم..ی ماشین اومد میخاست بخوره بهم ک دستشو گرفتم و یهو افتادم روش🤣خریداهم ریخته بود ع دستم پایین..یهو می چا با مشت زد تو صورتم و..
پرت شدم اون ور..خریداهم ریختع بودن وااای.. می چا:پپدددددددصگ خریددداممم..ی مشت زدم تو صورت سونگ هو ک کلاهش افتاد..حواسم نبود یهو رفتم بغلش کردم ک کلاهشو بزاره رو کلش.. سونگ هو:یهو اومد بغلم قرمز شدم ی لحظه..بعد کلاهمو گذاشتم سرم.. سونگ هو: م..مرسی گاوع وحشی.. خریداشو جمع کردم و تاکسی گرفتم تا بریم خونه.. بعد از 1 ساعت رسیدیم..می چا:پدصگ حالا چجوری بریم داخل..سونگ هو:شماره یکی از بادیگاردارو دارم..هیونگمه میتونم اکیش کنم تا بریم داخل بدون اینکه کسی ببینتمون.. 🗿😎 می چا: خو خریدامو بزار زمین و زنگ بزن بهش.. سونگ هو گوشیشو ع تو جیبش در اورد و زنگ زد ب هیونگش..دوساعت حرف زدن و اخر گفت اکی مرسی هیونگ باییی.. می چا:چی گفت چی گفتتتت؟ام گفت اشکال نداره بیاین داخل بگین که امروز فرمامون کثیف بود بخاطر همین اینجوری رفتیم و خریداهم بگو از راه مدرسه داشتیم میومدیم خریدیم..می چا:اونام خرن باور میکنن ن؟ سونگ هو:غمت نباشه باور میکنن..هیونگ سونگ هو اومد در و باز کردو رفتیم داخل..اصلا خاله و عموم مارو ندیدن تا بپیچونیم الکی دوساعت معطل شدیم..می چا:میمون خریدارو بیار بزار تو اتاقم..رفتم تویه اتاقم و خدمو انداختم رو تخت..هیم چقد خستمهههههه..در باز بود و سونگ هو مث میمون اومد داخل..خریدامو گذاشت ی گوشه و رفت..می چا:یااا مگ طویلسسس اینجوری نیا داخل..داشتم میخابیدم ک یهو از پایین صدای جیغ شنیدممم..(برو نتیجه چالششهه..)
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
انتخاب سخته ..
میچا و سون هو
قسمت بعدی کی میاد؟
اوم شاید شب بزارم اگ نزاشتم فردا حتما میزارم..
اوکی مرسی
عرررررررر عالیییییی
از میچا و سونگ هوووووو
تنکص پددصگ🗿💕منم..وای حاجی نمدونم چرا نمتونم پروف بزارم..واس تستامم نمتونم کاور بزارم..اصن ی وضعیه میخاستم قیافه شخصیتارو نشون دم یهو دیدم نمشه😐💔
عه چرا
ولش عب نداره رمان قسنگه کافیه
آرهههههههه
هردو تا شون عالین میچا و سون هو
ووای دیقا..
عالییییییی😍
مرررررررررسی🙂💕