

خلاصه: کتردام، مرکز شلوغی برای تجارتهای بینالمللی است. کَز برکر، خلافکاری چیرهدست و ماهر و رئیس یکی از قویترین باندهای تبهکار کتردام است که سرقتی بزرگ و خطرناک و تقریباً غیرممکن به او پیشنهاد میشود؛ سرقتی که اگر در آن پیروز شود تا آخر عمر در ثروتی که همیشه آرزویش را داشته به سر خواهد برد. اما او به تنهایی قادر به انجام این عملیات سخت نیست و افرادی با استعداد و خطرناک در انجام آن او را همراهی خواهند کرد:یک تک تیرانداز ماهر، یک متخصص عملیاتهای انفجاری، یک جادوگر نابغه، یک جاسوس خارقالعاده ملقب به شبح و یک زندانی فراری. بخشی از رمان به این صورت است: «چی باعث میشه فکر کنی از پس این کار برمیایم؟ تیمهای دیگهای هم اون بیرون هستن، سربازها و جاسوسهای آموزش دیده، کسایی که چندین سال تجربه دارن.» – این کار سربازها و جاسوسهای آموزش دیده نیست. کار لاتها و دزدهاست…

خلاصه: این رمان درباره خانواده تواچ و کسبوکار منحصربهفرد آنهاست. خانواده تواچ مغازهای با این شعار دارند: «آیا در زندگی شکست خوردهاید؟ لااقل در مرگتان موفق باشید.» مغازه آنها که مغازه خودکشی نام دارد، به افرادی که قصد خودکشی دارند خدمات ارائه میدهد. خانواده تواچ حتی به مشتریان خود مشاوره خودکشی هم میدهند و انواع و اقسام روشهای مختلف برای پایان دادن به زندگی فلاکتبارشان را به آنها پیشنهاد میکنند. رمان در زمان و مکان نامشخصی اتفاق میافتد. اما چیزی که مشخص است، این است که ناامیدی فراگیر شده و بیشتر مردم دلیلی برای زنده بودن ندارند. شاد بودن و خندیدن از عجیبترین چیزها به شمار میرود و آمار خودکشی بسیار بالا است. در این میان، مغازه خودکشی به خود افتخار میکند که به آدمها کمک میکند تا از شر زندگی راحت شوند.

عمدهٔ داستان دربارهٔ احوالات و ارتباط شمس و مولوی است و کمترین بخشهای کتاب از زبان این دو شخصیت روایت شدهاست و سعی شده تا از نگاه و زاویههای گوناگون که همان شخصیتهای دیگر داستان هستند به این دو نفر پرداخته شود. نویسنده در این کتاب دو داستان و در حقیقت زندگی شخصیتهای دو دورهٔ زمانی مختلف را به موازات هم پیش بردهاست. دورهٔ اول در حدود ۶۳۹ تا ۶۴۵ قمری حول و حوش زندگی مولانا و شمس بازمیگردد و دورهٔ دوم در سال ۲۰۰۸ و دربارهٔ زندگی زنی چهل ساله است که به تازگی شغل ویراستاری یک کتاب را برعهده گرفتهاست. همانطور که از نام انگلیسی آن برمیآید در این کتاب چهل قانون عشق آورده شده که از زبان شمس تبریزی است. از ویژگیهای جالب کتاب این است که بیش از ۱۵ راوی مختلف دارد و در ابتدای هر بخش راوی آن نیز ذکر میشود.[۳][۴]

خلاصه ای پیدا نکردم😐💔

«آدام» و «آملیا» به اسکاتلند سفر میکنند تا در هتلی کنار دریاچۀ بلکواتر، دور از هیاهوی لندن، مشکلاتشان را حل کنند. این هتل زیبا درواقع کلیسایی قدیمی با منظرهای خیرهکننده در دل طبیعتی دستنخورده است، اما اوضاع آنطور که این زوج انتظار دارند پیش نمیرود: آب و برق قطع میشود، سروصداهای عجیبی از گوشهوکنار کلیسا به گوش میرسد، درها بیجهت باز و بسته میشوند، امکان تماس با هیچکس وجود ندارد و انگار کسی این زوج را زیر نظر گرفته است. بهعلاوه، مشخص میشود سرداب کلیسا محل دفن جادوگران بوده و ارواح آنها مدام در آن اطراف پرسه میزند.

امیدوارم خوشتون اومده باشه و هر کدوم از کتاب هارو که خوندین لطفا نظرتون رو تو کامنتا بگیددد لایک و فالو یادتون نرههه😍🥰
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
های تستت لایک شد
فالو=بک