ناظر رد/شخصی نکن🤍🥺
ありさ(آریسا):«من ...، من کجام؟
مکانی که توش بودم شبیه بیمارستان بود .
پرستار:«اوه به هوش اومدی عزیزم؟
بعد از چند دقیقه دکتر اومد .
دکتر:اسمت چیه؟اسمتو یادت میاد؟
هر چی به ذهنم فشار میآوردم یادم نیومد من کی ام؟ هیچی یادم نبود . فقط پشت سرم کمی احساس درد میکردم.
دکتر (به یه دختری که نمی شناختمش):«این خانوم حافظه بلند مدتشو از دست داده و هیچ مدرک شناسایی هم باهاش نبود . به پلیس اطلاع دادیم .
دختره(کیانا):«اممممممم امممممم
من....، من با خودم میبرمش خونه.فقط کی مرخص میشه؟ تا وقتی که خانواده پیدا شه مشکلی که نداره؟
دکتر:« این تو حوضه کاری من نیست خانوم باید به پلیس اطلاع بدید. روزی هست که حالش رو به بهبود هست فک کنم امروز یا فردا .
دختره از اتاق رفت بیرون و بعد از مدتی برگشت .
دختره:«سلام . اسم من کیانا ست.
اسم تو چیه ؟اها تو اسمتو یادت نیست پس اگه مشکلی نیست من میتونم تو رو یوریکو صدا کنم؟
آریسا:«..........
کیانا :«تو حافظه بلند مدت رو از دست و حالا قراره یه مدتی پیش من و بابا بزرگم زندگی کنی تا خانوادت پیدا شه.
...............................
نمیدونم چرا ولی نسبت به اون دختر(کیانا) حس اعتماد داشتم . .........
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
11 لایک
نظرات بازدیدکنندگان (6)