
ببخشید دیر شدددددد نمیتونستم وارد سایت بشم تا این که دوستم بم گف ا تو کروم وا میشه...
کاغذو بر میگردونم و شماره مو مینویسم. وقتی کارم با یادداشت تموم میشه اونو میذارم روی پاتختی. شروع میکنم به جمع کردن وسایلام. کارم که تموم شد میرم و دست و صورتمو میشورم. بعدشم میام و کیف وسایل آرایشمو از تو کیفم بیرون میارم و میشینم جلوی میز آرایش اتاق کوک. من واقعا از آرایش غلیظ خوشم نمیاد. یه آرایش سبک انجام میدم. دوباره چک میکنم تا چیزی رو جا نذاشته باشم. قبل رفتنم یه بار دیگه به کوک نگاه میکنم. شبیه یه فرشته معصوم خوابیده. سریع رومو بر میگردونم تا کنترلم رو از دست ندم. کیفمو بر میدارم و از شونه راستم آویزونش میکنم. سریع و بی صدا از اتاق میرم بیرون. قبل رفتن یه ریسک متوسطی میکنم، برای کوک دست تکون میدم. شاید فک کنین این که ریسک نیست،ولی کافیه یه مقدار خوابش سبک باشه تا بیدار شه. لبخند میزنم و از اتاق میرم بیرون و درو نیمه باز میذارم. سریع به سمت در ورودی میرم که ایرنه میاد و به پر و پام میپیچه
+منم دوستت دارم. ولی باید برم عزیزم خم میشم و شروع میکنم به ناز کردنش +فقط یه چیزی، نری کوک رو بیدار کنیا، باشه؟ با چشمای تیله ایش بهم نگاه میکنه. جوری که انگار مچمو موقع انجام دادن یه کار خلافی گرفته +اونجوری نگام نکن. کوک خوابه، نمیتونم بیدارش کنم. پس بیدارش نمیکنی، باشه؟ از دستم در میره و میره گوشه هال و میشینه توی جای مخصوص خواب گربه . براش دست تکون میدم و خیلی آروم در خونه رو باز میکنم و میرم بیرون. نفس عمیقی میکشم و درو میبندم. تو دلم دارم دعا میکنم که ایرنه به سرش نزنه که یه هو بره و کوک رو بیدار کنه. یعنی اون گربه به حرفام گوش میده؟ اصلا منظورم رو فهمیده که بخواد گوش بده یا نه؟! ته دلم به خاطر اینجوری رفتنم عذاب وجدان دارم. سریع از ساختمون میزنم بیرون. باد خنکی میاد و آفتاب هم مثل الماس میدرخشه. میخوام یه تاکسی بگیرم تا این که قلبم جلومو میگیره. همون موقس که میفهمم دلم میخواد تا دانشگاه پیاده برم. یه کم طول میکشه ولی به نظرم ارزشش رو داره. نیم ساعت بعد دانشگام. به حراست کارت دانشجویی مو نشون میدم و مسئول بخش میزاره داخل محوطه بشم. دانشجو ها توی محوطه به این طرف و اون طرف میرن. بعضی ها عجله دارن تا به کلاسشون برسن و بعضی ها هم خیلی ریلکسن. به آرومی به سمت خوابگاه میرم. خیلی گشنمه. وقتی که میرم تو اتاقم خودمو پرت میکنم رو تختم +و دوباره تنهایی من عادت دارم وقتی تنهام با خودم حرف بزنم (جدی جدی عادت دارم😐)
شاید بگین دیوونه ام ولی یه بار امتحانش کنین. خودمو جمع میکنم و بلند میشم +چقدر گشنمه. چی بخورم؟ حتی حوصله ندارم لباسامو عوض کنم. یه فنجون قهوه درست میکنم و خلاص بلند میشم و قهوه جوشم رو از تو کابینت در میارم. دو دقیقه بعد بوی آرامش بخش قهوه توی اتاقم میپیچه. قهوه مو میریزم تو یه ماگ سفالی خوشگل و توش شیر و شکر میریزم. میشینم روی یکی از کاناپه ها و از نور آفتاب و قهوه م لذت میبرم +دیشب حالم خیلی بد بود. چرا اینجوری شده بودم؟ چرا بعدشو یادم نمیاد؟ افکارم به هم ریخته س. قهوه مو میخورم و به کوک فکر میکنم +یعنی الان داره چیکار میکنه؟ وقتی بیدار بشه و بفهمه بدون خبر رفته م، از دستم ناراحت میشه؟ آره، ناراحت میشه گوشیمو بر میدارم و سایلنتش میکنم +دلم میخواد بخوابم. اگه یکی زنگ بزنه بهم و بیدارم کنه تا یه هفته اعصاب درستی ندارم. بریم یه چرتی بزنیم. خیلی خوابم میاد. عجیبه، حس میکنم دیشب نخوابیدم...بیخیالش، بیا بریم تو کارش. هاها به سمت تختم میرم و میخزم زیر ملافه +خوب بخوابی، می چا دو دقیقه بعدش...به...خواب...عمیقی.......وای خدا، اینجا کجاس؟ چقدر اینجا شلوغه. مردم دارن درباره چی حرف میزنن؟ ×وای منم خیلی دوستشون دارم ~کیه که دوستشون نداشته باشه؟ =وای عاشق آهنگاشونم [ناسلامتی بهترین گروه جهانن دارم از شدت فضولی میمیرم +ببخشید، من تازه اومدم اینجا. خوراک داغ چیه؟ ×یعنی نمیدونی؟ +چیو؟ =باورم نمیشه! ~منم همینطور [یعنی میخوای بگی بی تی اس رو نمیشناسی؟ +بی تی اس؟ ×جهان سومی! ~از دنیا عقبی [چجوری ممکنه یکی بهترین بوی بند جهانو نشناسه؟ =یه دیوونه ای مثل این یکی داره صدام میکنه. اون کیه؟ +بزارین بخوابم ∆می چا؟ می چا؟ مییی چااا؟ دختر اونجایی؟ از خواب میپرم. این کیه همش صدام میزنه؟ صداش آشناست. به ساعت روی دیوار نگاه میکنم. ساعت ده و نیمه. کلا دو ساعت و نیم خوابیدم! لعنتی، نمیخواستم اینقدر زود بیدار بشم ∆می چا؟ یکی پشت دره و مثل دیوونه ها داره میکوبه به در. به آرومی بلند میشم و به سمت در میرم. ∆می چا جواب بده! درو باز میکنم و میبینم...چشام از شدت تعجب گشاد میشه و سریع درو میبندم و به در تکیه میدم. ∆می چا چرا اینجوری میکنی؟ درو باز کن کارت دارم +اینجا چیکار میکنی؟ اگه میخواید بدونید که کی پشت دره، باید بگم شوگاس ∆بزار بیام تو تا توضیح بدم +نمیدونم ∆بابا چرا نمیزاریم بیام؟ +الان ظاهر درست و حسابی ندارم ∆بابا غریبه نیستم که +شوگا ما همین دیروز همو دیدیما ∆که چی؟ +خب حد اقل دو دقیقه وایسا به سمت میز آرایشم هجوم میبرم. یه مقدار آرایشم پخش شده. شیر پاک کن رو بر میدارم و یه مقدار ازشو میریزم رو یه تیکه پنبه و آرایشمو پاک میکنم. بعدشم شونه مو بر میدارم تا موهامو شونه کنم ∆تموم نشد؟ +یه کم دیگه صبر کن سریع موهامو شونه میکنم و لباسم رو مرتب میکنم و میرم درو باز میکنم +ببخشید طول کشید ∆اشکالی نداره. میتونم بیام تو؟+البته وقتی که میخوام درو ببندم صداییو میشونم
¶من چی؟ یهو یکی میاد دم در. تهیونگه +اوه سلام تهیونگ ¶سلام می چا. میتونم بیام تو +حتما ته هم میاد تو و با شوگا میشینن روی یک از کاناپه ها. منم میشینم روی کاناپه کناریش +حالا چرا اومدین؟ ∆کوک تو راهه +چی؟ ¶چرا گوشیتو جواب نمیدی؟ +منظورت چیه؟ ∆کوک به منو ته زنگ زده. بهمون گفته می چا غیبش زده و گوشیشو جواب نمیده. حالا کجا بودی که غیبت زده؟ جوابشو نمیدم و بلند میشم و گوشیمو از رو میز عسلی بر میدارم و صفحه رو روشن میکنم. پنج تا تماس از یه شماره ناشناس. کوک پنج بار بهم زنگ زده بود! ¶خیلی ترسیده بود. بهمون گفت تا برسه دانشگاه ما بیایم تا ببینیم اتفاقی برات افتاده یا نه. میدونی، بین ماها فقط منو شوگا توی خوابگاه زندگی میکنیم با انگشتام شقیقه مو ماساژ میدم +خدایا، گوشیم سایلنت بود و نفهمیدم ∆اینو به کوک بگو، نه ما. یه کم دیگه میرسه اینجا خدایا! الان باید چیکار کنم؟ +کی میرسه؟ ∆شاید پنج دقیقه دیگه +بچه ها، من باید یه چند دقیقه برم بیرون ¶چیزی شده؟ +اوممم...یه مقدار نفس تنگی دارم ∆مشکلی پیش اومده؟ +نه فقط...یه چند دقیقه میرم و بر میگردم ∆باشه کارت دانشجویی مو با گوشیمو بر میدارم و میرم بیرون. سریع از ساختمون میرم بیرون و شروع میکنم به دور شدن ازش. یعنی پسرا نفهمیدن دارم فرار میکنم؟ نمیتونم الان کوک رو ببینم. دلیلشو نمیدونم، شاید خجالت میکشم. نمیدونم. فقط اینو میدونم که الان نمیتونم کوک رو ببینم. از ورودی خوابگاه میرم بیرون و سریع به سمت راست میپیچم تا جیم شم ولی محکم به سینه یکی برخورد میکنم. پای راستم رو جوری میذارم تا مانع افتادنم بشم -واقعا ببخشید من...می چا؟ سرمو بالا میارم و کوک رو جلوی خودم میبینم. چشماش حالت عجیبی پیدا کردن -می چا تو... +ببین کوک توضیح میدم هر چند، خودمم نمیدونم میخوام چیو توضیح بدم. مغزم به هیچ جایی نمیکشه و نمیدونم باید چیکار کنم. کوک جلو میاد و با وحشت بهش نگاه میکنم+کوک گفتم توضیح میدم...
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
سلامممم
سلام عزیزم خبری ازت نیستااا
سلام لاولی:)🤍
ببخشید بابت درسا دیر به دیر میام اینجا سر میزنم😭🪦🤍
وای معذرت میخوام اینقدر دیر جواب دادم😭😭😭🪦🪦🪦
منم درگیر امتحاناتم
دیگه ادامه نمیدی؟
وای تا تهشو خوندی؟
وای تننننک:))))🤍🤍🤍
در حد یه ده یازده پارت دیگه ادامه دادم
چند ماه پیش خواستم بعد یه وقفه پارت جدید رو بدم
ولی تایید نشد
به خاطر اسم و اینجور چیزا
دیگه خواننده ندارم
اگه بخوای میتونم واست پارتای بعدو تو پی بفرستم:)))
اگه خودت دوست داری که بخونمش،بفرست برام:)
آممم...واقعا بابت درسا تو فشارم پس نه
با تمام وجودم تاسفم لاو...😭🪦🤍
اوه لعنت تو سه ماه پیش این پیامو دادی؟!
واقعا متاسفم🪦🪦🪦
سلام فری من چطوری تو دختر ؟! :)
سلام کیوتم:)
ببخشید چند روزی بود شدیدا درگیر امتحانات بودم نتونستم بیام بلاگ
از شما چخبر؟
خوبی؟
سلام زیبا جانم میتونی بیای گفت و گوی تستچی ؟! این طوری راحت تره :)) آره برای ما خیلی وقته تموم شده 19 ام تموم شدن :>
حیییح فریم داستان جدید رو همین الان آپلود کردم :))♡
وای وای وای الان میرم بخونمششش
باهم دوست شیم بهترین ؟
البته
لونا ۱۵ enfp
میتونی فری صدام کنی
خوشبختم:)))🤝🏻
منم همین طور عزیزم یاسی هستم :))♡
عالی بود پارت بعدی
تا چند دقیقه دیگه آپلود میشههههه🤍
بعدیییییی میخامممم
خیلی عالی بود
ذوق مرگ شدمممم شنبه میذارم🤍⛓️🪦
دیر گذاشتی من ۲ تا پارت موخوااااام
ببین من این شبا یه کم شلوغم😔
جمعه نصفه شب پارت جدید و میزارم شنبه تایید میشه
وایییی لطفا پارت جدید رو بزار
شنبه اولین تستی که تایید میشه پارت حدیده😂