10 اسلاید صحیح/غلط توسط: YASAMAN انتشار: 4 سال پیش 21 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
🙂🙂🙂🙂🙂😘😘😘😘😘
چند دقیقه ای آروم رو مبل نشستم.غرق فکر کردن بودم.افکار دیزی:
درسته که زندگی توی جنگل شگفت انگیز و بینظیره ولی خطرات خودشو داره.
از زبان راوی:
دیزی همینطوری توی افکارش زندانی شده بود که با صدای جغدک رشته ی افکارش از هم پاره شد.
از زبان دیزی:
داشتم فکر میکردم که یهو با صدای جغدک رشته ی افکارم از هم پاره شد.به ساعت نگاه کردم.ساعت ۷:۴۵ دقیقه بود.یه مقدار گوشت برای جغدک گذاشتم توی ظرف.پنجره رو باز کردم و برای اینکه تنها نباشم جغدک رو هم آوردم تو.جغدک شروع به خوردن غذاش کرد و منم برای فلوری یه مقدار 🥜🥜🥜 و گردو توی ظرف ریختم تا بخوره.
خونه بدون دلان هیچ صفایی نداشت.با خودم گفتم:دلان دختر باهوشیه مطمئنم میتونه راه خونه رو پیدا کنه و دوباره برگرده پیش من.با این فکرا به خودم انگیزه دادم و رفتم سراغ قارچا.یه پیشبند بستم و کلاه آشپزی سرم گذاشتم.داشتم قارچا رو میشستم که صدای پا رو پله های خونه درختی شنیدم.نگران بودم و رفتم پشت پنجره و خیلی اروم نگاه کردم.اون دلان بود.دلان توی بازی پیدا کردن راه خونه پیروز شد.در خونه رو باز کرد و دستاشو به این شکل✌🏻گرفت.فورا دویدم و بغلش کردم.
دلان:سلام خواهر ببخشید که نگرانت کردم من رفته بودم که برات شاه توت پیدا کنم.
دیزی:عزیزم خیلی دوست دارم دیگه هیچوقت بدون خبر دادن به من اینکارو نکن.
دلان:باشه
دیزی:قربونت برم و لپ دلان رو کشید
فورا قارچا رو شستم و گداشتم بخارپز بشه.رفتم پیش دلان.دیدم رو تخت نشسته و داره با فلوری و بسی بازی میکنه.جغدک اونور تنها نشسته بود و با چشمایی پر از غم به فلوری و بسی نگاه میکرد.دلم براش کباب شد.رفتم جغدک رو بغلش کردم.میدونستم چه حسی داره.بعدش جغدک از بغل من اومد بیرون و رو شونه م نشست.من گفتم:جغدک دوست دارم.اونم یه هوهو به معنای منم همینطور کرد.سپس همونطوری که جغدک رو شونه م نشسته بود به سمت آشپزخونه رفتم تا یه سری به قارچا بزنم و میز رو بچینم.
قارچا هنوز نپخته بودن.منم رفتم سمت کابینت و وسایل مورد نیاز رو آوردم و روی میز چیدم.یه سر به قارچا زدم.دیگه داشتن می پختن.من پیشبند و کلاه م رو دراوردم و رفتم سمت تخت.من روی میز جلو مبلی که جلوی مبل ها و زیر تخت بود البومم رو گذاشته بودم به همراه چند تا رمان و کتاب داستان.یکی از اون کتابا مردان کوچک بود.داستان خیلی قشنگی داشت.یادمه اون کتاب رو پدرم برای کریسمس بهم کادو داده بود.اروم نشستم روی یکی از مبلا و همونطور که جغدک روی شونه م بود شروع به داستان خوندن کردم.
به نظرم جغدک دیگه باید میرفت.قبل از رفتنش بغلش کردم و بعد پنجره رو باز کردم و موقع رفتنش حسابی نگاش کردم.یادم اومد وقتی پیداش کردیم یه بچه جغد خوشگل بود که زخمی شده بود.
بعد از رفتن جغدک شام خوردیم.بعد شام رفتیم که بخوابیم.صبح که بیدار شدم احساس کردم خیلی هوا سرد شده.به سرعت از تخت پایین اومدم و از پنجره به بیرون نگاه کردم.عجب بادی میومد.آروم گوشی مو برداشتم و رفتم توی آشپزخونه.به تقویم گوشیم نگاه کردم.امروز ۱۰ اکتبر بود.یعنی وسطای پاییز.دیگه پاییز شروع شده بود.
(۱۰ اکتبر:۱۸ مهر)
گوشی مو برداشتم و تصمیم گرفتم برای صبحونه یه پنکیک کاکائویی درست کنم.پنکیک رو درست کردم.دلان رو بیدار کردم و صبحونه خوردیم.بعد از صبحونه رفتم تا برم از دریاچه آب بیارم.وقتی داشتم برمیگشتم باد خیلی شدیدی شروع شد.شروع به دویدن کردم.تا جایی که میتونستم تند دویدم و بالاخره به خونه رسیدم.حدودا نیم ساعت از برگشتن من از دریاچه گذشته بود که یهو بارون شدیدی شروع به باریدن کرد.دیدم جغدک پشت پنجره س.سریع پنجره رو باز کردم و جغدک رو به خونه آوردم.کمی بهش غذا دادم و گذاشتمش روی تخت تا یکمی بخوابه.
بعد از اینکه جغدک خوابید منم رفتم لباسای زمستونیمو در آوردم.دلان رو صدا زدم که بیاد لباسای زمستونیشو در بیاره.هر چی صداش زدم نیومد.رفتم کل خونه رو گشتم ولی وقتی میخواستم توی آشپزخونه رو هم یه نگاهی بندازم صدای شعر خوندن دلان رو شنیدم.وقتی نگاه کردم دیدم داره یه چیزایی رو باهم قاطی میکنه و با خودش میگه:مطمئنم از این خوشش میاد مطمئنم که یادش نیست.منم گفتم شاید میخواد سوپرایزم کنه.بارون بند اومد و خورشید رخ نمایان کرد.یه رنگین کمون قشنگ توی آسمون هوای خوبی بود ولی باد سردی می وزید.منم لباس گرم پوشیدم و رفتم تا با جغدک قدم بزنم.لباسامو پوشیدم و یه شال گردن به رنگ مورد علاقه م که زرد بود دور گردنم انداختم و کلاهی که مادرم برام با عشق بافته بود رو پوشیدم.کاپشن طوسی مو پوشیدم به همراه یه بلوز شلوار زرد و کفش اسپرتی که قاطی از رنگای زرد و طوسی بود.جغدک نشست روی شونه م و یه مقدار خوراکی برداشتم.رفتیم بیرون و قدم زدیم.
خب عکس این پارت عکس یه قسمتی از جنگله لطفا لایک کنید و کامنت بزارید و بگید که دیزی وقتی برگشت خونه چی دید🙂🖐🏻🖐🏻
10 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
2 لایک
چی دیده دلان سوپرایزش کرده دلان چیزیش میشه😨
سلام آجی خوشگلم چطوری 😘
سلام آجی قربونت خودت چطوری
خوبم ♥♥♥
جن دید؟
😂😂😂
خیلی خوب بود پارت بعدددددد
من هنوز پارت بعدو وارد نکردم بیبشید