گزارشنکنید.. امیدوارمخوشتونبیادتکپارتی.. ناظر جان منتشر کن♡
هر روز هر شب میگذشت ولی کسی کتابی که در انتهای راه رو بودو نمیخوند کتاب توی قفسه شیشهای بود و روش نوشته شده بود "خطر خوانده نشود" از طبقه بالا قشنگ میتونستم ببینم هیچ وقت کسی به اون کتاب دست نمیزد حتی خانم کتابدارم به اون کتاب دست نمیزد ی شب که خواب و بیدار بودم مطمئنم قشنگ دیدم کتابخونه رو قفل کردن با این حال دختری با هودی لش سیاه که کلاهش رو سرش بود جوراب بلند چکمه های سیاه موهای تقریبا بلند که از کلاه هودی زده بود بیرونو روی یکی از دستاش تتو شده بود "Unread" توی کتابخونه پرسه میزد و دستشو روی کتابا میکشیدو اروم راه میرفت همین جور که راه میرفت رسید به انتهای راه رو نزدیک قفسه شیشهای شد دستشو کشید روی قفسه و ی کیلید از توی جیب هودیش دراورد و در قفسه رو باز کرد و کتابو از توش دراورد و شروع کرد به ورقه زدن کتاب همه قسمت های کتاب با خودکار قرمز نوشته شده بود طوری که توی اون تاریکی به راحتی میشد کلمه های کتابو خوند اما بعد صفحه ¹²¹ دیگه چیزی نوشته نشده بود صدای تِق تِق میومد نگاهی به اون سمت کتابخونه کردم زنی با کفش های باشنه بلند و لباس بلند و موهای کوتاه داشت به سمت دختر میرفت و دختر کنار قفسه نشسته بود و کتاب تو دستش بود زن هر دقیقه نزدیک و نزدیک تر میشد تا اینکه رسید به انتهای راه رو و روبه روی دختر ایستاد دختر همون جور که نشسته بود به بالای سرش نگاه کرد و زن و دید زن نزدیک دختر شد و در گوشش ی چیزی زمزمه کرد و چا*قویی فرو کرد توی شکمه دختر ، دختر که از قیافش معلوم بود تو شکه و بدجور تعجب کرده روی زمین افتاد و از شکمش خو**ن میرفت زن از توی کیفش خودکاری دراورد و خودکارو زد به خو**ن دختر و در ادامه کتاب نوشت "پایان" و کتابو گذاشت تو کیفش کل شب نتونستم بخوابم همش به چهره زیبا و در اینحال شکه نگاه میکردم که چشام به بخواب رفت صبح که بیدار شدم نه از دختر و نه از قفسه شیشه ای خبری بود و کسی از ماجرای شب هیچ بویی نبرده بود
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
26 لایک
خیلی خوب بود
میشه تروخودا ادامش بدی کل روز درگیرش بودم
:|
:/
🤍🤎
به تک پارتی نوشتن ادامه بده
به داستان نوشتنم ادامه بده
وااااو
خیلی قشنگ بووود
مرسی♡
فوق العاده بود 😍🖤
وایییی فدات♡♡
اره
اوک♡
قشنگبودولیکاشادامشوبنویسی:>
ادامش خیلی قشنگ میشه ولی میدونی دارم چند تا رمان باهم مینویسم راستش قاطی میکنم😅
خعلی قشنگ بود ؛
وای تنکص♡
عالی بودددددددد
:)))))))
تنکص♡
وایی چ عالییی
مرسی♡♡
دژنسکسپ بازم بنویس
جیخخخخخ باش مینویسم•-•♡