حیح😐✋
انتقام شیرین🔮
پارت دو🔫
گفت: حدود ده کیلو جنس پیدا کردیم در امارت اشان
چشم هام اندازه باقالی شد و تند تند پلک زدم رفتم جلو و
گفتم: اهم اهم..... ببخشید دخالت میکنم... ولی.... مطمعنم..... براش پاپوش درست کردن.... وابر کنید..... ادرین اصلا.... اهل اینکارا نیس...(نقطه ها جای مکثه)
پلیس: از کجا میدونید؟!
سر را انداختم پایبن: هر چی نباشه من با آدرین دو سال زندگی کردم... مطمئنم اقا..!
اون یکی پلیسه گفت: شما به کسی شک دارید؟!
یکم فکر کردم یاد لایلا افتادم که بهم گفت کشتمش(در پارت یک)
مصتم گفتم: بله.... خانم لیلا راسی
گفت: چه جوری ثابت میخواید کنید؟!
گفتم: قول میدم ثابت کنم اقا
رو کردم به دکتر و گفتم: میتونم آدرین را ببینم؟!
گفت: بلع.... فقط زیاد به حرف نکشیشون لطفا..!
سرمو به نشانه تایید تکون دادم و رفتم داخل
نشستم بغل تخت آدرین چشم هام پر اشک شد
چشم هاشو به زور باز کرد و اروم گفت: م..... مرینت
خواستم بگم جانم که گفتم: بله...؟
با حال داغون نگاه ام کرد و به زور گفت: د... لم.... برات... تنگ.... شده بود...!
سرمو انداختم پایین یک لبخند رو لب ها نشست
گفتم: م... نم
به زور با خوشحالی گفت: واقعا؟؟؟
چیزی نکفتم که گفت: مرینت به قران اون روز
دستم را به نشانه هیس رو لب هاش گذاشتم..!
و گفتم: دکتر گفت زیاد حرف نزن
{فلش بک به گذشته}
از دور دیدم ادرین.....
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
16 لایک
میخاستم بگم ادامه یادم اومد خودمم الان پارت جدید داسانمو نادم 😂
نمدونم چرا از پیجت خوشم میاد و دلم میخواد رمانت رو بخونم اما وقت نمیشه😐😐😐😂💖
هههقققق عععررررررر
عرررررررر ییسسسسسسسسسسس
💖💖💖💖💖💖
بعذیییییییییییییییی
عالیییییییییییییی
باشههههههههه💖
مممنوننننن