
سیلااااااااامممممم........میخوام به افتخارتون یه"❤"زیبا بذارم😐💕خییللللیییییی دوستون دارممممممم
"جونگ کوک"خسته و کوفته در رو باز کردم.هم کلافه بودم هن خسته.....هم دلگیر!بونا با نگرانی بهم سلام داد.چرا انقدر نگران بود؟.بی توجه بهش رفتم بالا.سویون توی اتاق نبود.بعد از یه دوشه حسابی برای شام رفتم پایین.چرا اینا انقدر عجیب رفتار میکردن.مامان و بونا داشتن وسایل میز رو میچیدن.سویونم نشسته بود به محض اینکه هر چیزی روی میز میومد ازش میخورد.رفتم پایین.نگرانی توی صورت مامان و بونا فریاد میزد.پس سوآ کو؟کجاست؟با شک نشستم و ش وع کردم......روی مبل نشستم.بونا قهوه رو گذاشت روی میز.هنوزم نگران بود.دیگه نتونستم تحمل کنم:چی شده؟بونا:چی...چیزی نیست!گفتم:یه چیزی هست.بگو.سرشو انداخت پایین.مامان اومد.رو به مامان گفتم:مامان تو بگو.این که چیزی نمیگه.مامان:ببین پسرم شلوغش نکن.سویون بفهمه....براش بده!سوآ.....بلند شدم:سوآ چی؟مامان سعی کرد با لحن آرومی بگه:سوآ....از صبحه که نیست.داد زدم:یعنی چی نیست؟کجاست؟مامان انگشته اشارشو گذاشت روی بینی و دهنش:هیسسس....هیچکس هیچی نمیدونه.سانگ جو رو فرستادیم دنبالش.یعنی چی که نیست؟؟کجا رفته؟؟برای چی رفته؟؟مامان:بونا میگه از صبح که داشت بالا کمکش میکرد دیگه ندیدتش.وسایلشم نبرده.عصبی تر و بلند تر داد زدم:یعنی چی؟مامان:هیییس.....سویون:چی شده مادر جون.مامان با نگرانی بهش نگاا کرد:هیچی عزیزم تو برو استراحت کن.سویون اومد پایین.دستمو گذاشتم روی پیشونیم.یعنی کجا رفته؟اصلا برای چی رفته؟رفته که دیگه بره؟؟؟مگه من میذارم؟؟سویون:چی شده میگم؟مامان بهش گفت چی شده.نیشخند زد:خب فرار کرده دیگه!با عصبانیت بهش نگاه کردم:یعنی چی فرار کرده؟؟؟با عشوه اومد جلو:خب معلومه عزیزم.برای رابطه ما نقشه کشیده بود حالا که دید ما یه کوچولو تو راه داریم در رفته!
جونگ کوک:غل*ط کرده در رفته!با دادی که زدم سویون دو منر پیرد هوا.رو به بونو گفتم:برو اون کته منو بیار.انقدر ترسیده بود سریع رفت بالا.مامان:کجا میری قربونت برم؟سانگ جو رفته دنبالش دیگه.کتمو از دست بوند کشیدم:منم میرم!سویون با خونسردی از پله ها بالا رفت:نگرد!فرار کرده!نمیتونی پیداش کنی!اونو که میشناسی!عصبی بهش نگاه کردم.با حرص در باز کردم کوبیدمش بهم که صدای بدی ایجاد کرد.سوار ماشین شدم و پامو روی پدال فشار دادم ارز ویلا زدم بیرون.آخه کجا رفتی لعنتی!؟برای چی رفتی؟باید میموندی با هم درستش میکردیم!وجب به وجب کوچه هارو میگشتم.....مشتامو محکم کوبیدم به فرمون.نبود!فریاد بلندی زدم.با حرص گوشیمو در اوردم و شماره ی سانگ جو رو گرفتم.بلد از دو سه تا بوق جواب داد:بله کوک؟عصبی گفتم:پیداش نکردی؟سانگ جو:نه داداش.هر جا رو گشتم نبود.ولی بازم میگردیم.گوشی رو قطع کردم.دیگه کم کم داشت شب میشد.سرمو گذاشتم روی فرمون.جونگ کوک!فکر کن!کجاست.......؟....از ماشین بیرون اومدم.مثل دیوونه ها دور خودم میچرخیدم......با فکری که به سرم زد انگار سطل آب یخ رو ریختن روی سرم!!!سویون!!!!چقدر خونسرد بود!!!
حرفش یادم اومد"نگرد!فرار کرده! نمیتونی پیداش کنی!اونو که میشناسی!"در خونه رو باز کردم.مامان و بابا از روی مبل بلند شدن.بابا:پیداش کردی؟رو بهشون گفتم:سویون کجاست؟مامان:بالا داره استراحت میکنه.با حرص گفتم:میتوام نکنه!و سریل رفتم بالا.مامان:یعنی چی!چی شده؟؟کجا میری؟و دنبالم اومدن.در رو با ضرب باز کردم.جلوی آینه بود و داشت کرم میزد.با تعجب برگشت نگام کردم.عصبی به سمتش رفتم و کوبیدمش به دیوار که صدای جیغش در اومد:سوا کجاست؟با ترس گفت:من نمیدونم عزیزم!اصلا به من چه!بیشتر به دیوار فشردمش.مامان سعی داشت ارومم کنه.ولی هیچکی جلودارم نبود!گفتم:میدونم کاره توعه!حرف بزن!جمله آخرو با داد گفتم.گفت:الان دیگه به دردت میخوره؟تو بچه داری میفهمی؟بازم میخوای ازم جدا شی بری با اون؟؟گفت:فقط بگو کجاست.نیشخند زد:شاید تا الان از شکنجه غش کرده باشه شایدم مرده باشه بخوان خاکش کنن!پرتش کردم رو تخت.خم شدم روش و با انگشت اشاره تهدید وار گفتم:سوآ قویه!دعا کن پیداش کنم!وگرنه نه خودت زنده میمونی نه بچت!با تعجب بهم نگاه میکرد.مامان بابا رو کنار زدم.در اتاق تهیونگ و باز کردم.بو لپ تابش مشغول بود و داشت به سوهیون یاد میداد.بد وردم دوتاشون پریدن هوا.تهیونگ:یا صاحب پشم!باز چی شده؟.عصبی گفتم:سریع پاشید با دو نفر برید هر جای مشکوکی بود رو بگردین.سوهیون:دنبال کی؟گفتم:سوآ!.و از اتاق اومدم بیرون.به سانگ ج زنگ زدم:سانگ جو!جهای حساس و مشکوکو بگرد.جاهایی که این چند وقت سویون میرفت!
پس بگو چرا خانوم این چند وقت انقدر جاهای حساس میرفت.بهش مشکوک شده بودم.به سانگ جو میگفتم بره دنبالش.میدونستم یه بلایی سره سوآ میاره!لعنتی دیر رسیدم.چند تا منطقه بود.به سمت یکیش راه افتادم.....بیرون از شهر بود.هیچی دور و بره خونه عه نبود.برقاش روشن بود.پس کسی توشه!کلتمو در اوردم.به خونه نزدیک شدم هیچ صدایی نمیومد.مطمئن نبودم اینجا باشه یا نه ولی خب میگردمش.....لعنت بهت سویون!فقط دوست دارم یه بلا سر سوا اومده باشم خودم از موهاش میگیرم دور خونه میچرخونمش!اروم نزدیک خونه شدم.خیلی قدیمی بود.پرده داشت واسه همین نمیشد توش رو دید.کنار در به حالت آمدده باش ایستادم.یک.....دو....سه.... د رو با ضرب پام باز کردم و سریع کلتو گرفتگ رو به روم.با صحنه ای که دیدم سریع دویدم داخل........
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
جییییییییغ
مسممتسممصخصحصک
نمیخوای بعدیو بزاریییی؟؟؟
تا پارت بعدو نگیریم آروم نمیگیگیریم
تا پارت بعدو نگیریم آروم نمیگیریم ✊😂
😂✨
فش بدم؟
من الان دوروز دارم میگم دویید داخل چی دویید داخل چیشد تش به چی بنده به خدا میزنمتتتت
موهامو هم رنگ دندونامه
فشار چیه دارم مشق مینویسم
بزاررررر بعدییییییییی کاری نکن به نزاع فیزیکی منجر شم ( دعوا فیزیکی )
سوتونم میخوام تحدیدت کنم اگه تا اخر شب من زود تر عاشقت شدم ۲۹ و دیدم دیدم ندیدم میام میزنمت 😐 دهنمونو سرپیس کردی بزار دیگه 😂
جیغغغ جیغغغ عر عر عر تروخدا بزارششش
پارتتتت بعدیییی