پارت ۴ داستانم

خوب برای اینکه خسته نشین میریم به ۱ ماه بعد توی این یک ماه لباساشون دوباره عادی شده و ع‌ش‌ق‌.ش‌و‌ن بیشتر شدوماث هم قوی تر شده و شکست دادن شرور ها سخت تر

لیدی به کوامی ها زنگ میزنه میگه روباه و لاک‌پشت به همراه اسب ها سفر میکنن و فلاف میگه : چیییی بریم گذشته و ببینیم واقعیه ؟ لیدی : کفشدوزک ها و گربه ها منتظرشون هستند . ۱۰ دقیقه بعد رنا روژ و کارپرایس میرسن و میجنگن تا خسته میشن

قدرت شرور ایه که کسی که ضربه بزنه خشک میشه و هویتش فاش میشه و رویاش نمایش گذاشته میشه اسم شرور هم رویا است گربه : هی رویا 😆. راستی رویا اسم دخترا نیست 🤨؟ شرور 😡 شرور عصبانی با تمام تلاش رنا روژ رو سنگ میکنه و کارپرایس هم برای انتقام انقدر میجن.گه که خسته میشه و سنگ میشه گربه : هییی توووو نیاز نیست به من ضربه بزنی من الانم به رویام رسیدم و به لیدی اشاره میکنه لیدی سرخ می‌شود 😳 گربه 😆 شروماث 😐 شرور 🤔 بذار ببینم راست میگی و ضربه میزنه تااااا

تمومممممم