ناظر جان میشه منتشر کولی و منو نالاحت نکولی؟ 🤧🥺
مرینت: دیگه کم کم کار های پرواز رو کردیم تقریبا یک ساعت گذشت و نوبت هواپیمای ما شد داشتم میرفتم داخل هواپیما که یکی جیغ زد: مرینتتتتتت. فک کردم ادرینه خیلی خوشحال شدم برگشتم و گفتم جونم ولی وقتی اون صحنه رو دیدم دوباره اعصابم خط خطی شد. ادرین نبود😑ولی کم کم اخمام باز شد چون اون بهترین دوست دنیا یعنی الیا بود😍رفتم بغلش کردم داشت فقط گریه میکردو جیغ میزد که اگه بری من خودمو م*ی*ک*ش*م خلاصه بهش گفتم که دارم بخاطر ادرین میرمو قول میدم باهم با تماس تصویری هر روز حرف بزنیم و... بعد از هزارتا حرف راضی شد. بعد رفتم تو هواپیما و بعد از گذراندن 2ساعت بالاخره رسیدیم. اولین کاری که کردم یه نفس راحت کشیدم... (بچه ها زیاد سرتون رو درد نمیارم فقط میخوام یکم بریم جلو😉😁خب الان دو سال از وقتی که مرینت در نیویورک هست میگذره...) مرینت: خب الان با امروز دقیقا دو سالی شده که من حال اون پسره(ادرین) رو گرفتم فک کنم دیگه بهتره برگردم و هم یه سری به الیا بزنم همم در شهر اصلی خودم باشم(راستی بچه ها تو این دو سال اون کتاب کهکشان من تو پاریس بوده واسه همین مرینت نتونسته ادامش رو بخونه ولی هر شب اون صفحه ای که قبل از رفتن خونده رو مرور میکرده و الانم یادشه و میخواد ادامش رو بخونه)
زیاد سرتون رو درد نمیارم فقط میخواستم بگم مرینت با هواپیما ی خصوصی برگشت و الان هم سونیا و هم مرینت تو پاریس هستند) مرینت: رسیدیم... بعد دوسال بالاخره میتونم اون کتابی که اینجاشروع کردم(کهکشان من) رو همینجا تموم کنم راستش در اصل اول به خاطر این کتاب اومدم اینجا دوم به خاطر الیا سوم به خاطر دانشگاه(بچه ها مرینت هم کار میکنه یعنی میکرد و هم دانشگاه میره ولی در هر صورت دیگه الان فقط دانشگاه میره البته ادرین هم همین طور) و شاید در ردیف هزارم هم اون پسره (ادرین) 😒😒😒حالا هرچی کلا بگم که خیلی مشتاقم تا اون کتاب رو بخونم با اینکه از وقتی که رفتم نیویورک کمی سرد تر شدم اما باز هم فکر کنم اون روحیه ی مرینتی و گرم و مهربون که قبل از دیدن اون پسره(ادرین) داشتم رو هنوز دارم. رسیدم خونه بدون هیچ مکسی گوشیم رو در اوردم و به الیا زنگ زدم و اون هم بدون هیچی فقط جیغ کشید: الیا: اخ جون مرییییییییی رسیدی؟ مری: اول سلام الیا: اها راستی سلام😁😅 مری: اره رسیدم الیا: کجایی بیام ببینمت؟ مری: بیا به این ادرس کافی شاپ که بهت میدم الیا: اوکی پس فعلا مری: بای و بعد قطع کردم
مرینت: به سرعت باد با ماشینم رفتم اونجا وقتی رسیدم روی اولین میزی که دیدم نشستم به دو دقیقه هم نکشید که الیا از راه اومد رو ساعتم نگاه کردم درسته! من ساعت ۱۰رسیدم و الان ساعت ۱۰:۰۲ است! سریع تا منو دید نشست و گفت: بی معرفت سلام! گفتم: چرا بی معرفت؟ گفت: دو ساله مثل خیار کاشتیمو رفتی. گفتم: جرا منکه اینقدر باهات به صورت تماس حرف میزدم!؟ الیا: اون حرفت بخوره تو سرت مری: ممنون. الیا: خواهش زاستی واسه دانشگاه کجا میری؟ مری: ــــــــــــــــــــــــ(نمیدونم خودتون واسش اسم بزارید😅) الیا: عه چه جالب من و اون سوسک فرانسوی (ادرینا) و احمق کله موزی(ادرین) و نینو هم تو این دانشگاهیم مری: چییییییییییییی؟ یعنی قراره با اون،خواهر و برادر کله زرد هم دانشگاه ای باشم الیا: اره... راستی از سونیا چه خبر؟ مری: هیچی خوبه فعلا که رفته خونه خودش البته گفت اگه ادرینا اونجا باشه بر میگرده
از زبان سونیا: رفتم خونه تا زنگ رو زدم یه بی******شع**و*ر که مثل چی سرش تو گوشی بود در رو باز کرد اخه خنگ بجای اینکه سرت رو مثل خ***ر بکنی اون تو برو از مرینت معذرت بخا.(بچه ها فکر کنم تا الان فهمیده باشید کی در رو باز کرد اما اگه نفمیدید میگم اون ادرین است) سریع رفتم تو و یه سیلی محکم تو کوشش زدم جوری که به خودش اومد و گفت: چطه ر*و*ا*ن***ی؟ گفتم: بجای اینکه مثل چی سرت رو بکنی تو گوشی برو ار د*و*س*ت*د*خ*ت*ر*ت عذر خواهی کن😤 که همه باین حرف من جیغ کشیدن هم مامان و بابا و هم ادرینا و گفتند: مرینت برگشته؟ گفتم: سلام و بله. ادرینا: وای من که تازه تین دختره ی ***رو فرستاده بودم نیویورک. گفتم: تو نفرستادی با من رفت آدرینا: اصلا به ت*و *چ*ه اصلا مگه اینجا خونه باباته اومدی سونیا: اره عزیزم هست فکر کنم یادت رفته من خواهرتم ادرینا: اره یادم رفته بود همچین فرد چ*ن*د*شی تو زندگیم است سونیا: منم یادم رفته بود نمیخواستم کسی مثل تو خواهرم باشه اصلا میدونی چیه من با تو زیر یه سقف زندگی نمیکنم، مامان و بابا یه سوال ازتون میپرسم من بمونم یا ادرینا؟ مامان خیلی گریه کرد و گفت هر دوتاییتون رو میخوام اما بابا سرد و بی روح درست مثل ادرین گفت ادرینا! منم اصلا صبر نکردم و ساکم رو برداشتم و از جایی که اومدم برگشتم مامان خیلی گریه کرد و اسرارم کرد اما من قبول نکردم و رفتم. تو اخرین لحظه که میخواستم در ماشین رو ببندم ادرین اومد و پرسید: مرینت برگشته؟ میتونم ببینمش؟ گفتم: میتونی ولی از دستت خیلی اصبانیه حتی پشت سرت بهت میگه احمق کله موزی البته گاهی اوقات احمق کله زرد هم صدات میکنه! ادرین: اینو که قبلانم میگفت! سونیا: ولی این دفعه فرق داره! بنظرم از اونجایی که دانشگاه ها مون یکی هستن و قراره پس فردا شروع شه یکم صبر کن بعد اون موقع بهش ثابت کن که تغییر کردی! ادرین: فکر خوبیه، ممنون. و بعد رفت...
بچه ها واقعا ببخشید من شیشم هستم و سال دیگه ورودی دارم میدونید که چقدر سخته؟ واسه همین دیر میزارم بازم ببخشید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی
کلاس شیشمی هستی ؟
من کلاس هفتمم ...
یک سال از بزرگترم
خب؟
ریاضی فصل چندین ؟
دو
عالیه🐇💗💐🌌❤
عالیییییییییییییییی بعدیییییییییییییییی
میسی که حمایت میکنی ^_^ 🌸
منم 6 هستم
وات؟
چیه
کلاس 6 هستم
اها اخه نوشته بودی ۶هستم😅