امیدوارم لذت ببرید عزیزم🥰☺
چند روز گذشته بود.
مرینت : تیکی هنوز احساسم رو به کت نوار گفتم.
تیکی : هر چیزی یک زمانی داره مرینت جونم.
مرینت : تیکی بیا تبدیل بشیم و برم هوا بخورم. تیکی اسپاتس ان
لیدی باگ : من تبدیل شدم. آرزو داشتم کت نوار الان این جا بود.
آدرین : مامان میشه لطفا برم بیرون و تبدیل بشم؟
امیلی : معلومه میشه پسرم☺
آدرین ممنونم مادر
آدرین تبدیل شد و رفت. لیدی باگ رو دید. رفت پیشش و گفت سلام لیدی من. لیدی باگ خیلی خوشحال شد🥰گفت سلام پیشی. لیدی گفت کت نوار من من من ...... که کت گفت چیزی میخوای بگی چند روزه میخوای یک چیزی بهم بگی. لیدی گفت آره . کت گفت منم میخوام یک چیزی بهت بگم گفت بگو که ......
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
4 لایک
عالی بود عزیزم
عزیزم من همون لیدی باگم که این داستان رو نوشتم ، مجبور شدم که یکی جدید بسازم و با این جواب شما رو بدم چون رمزم یادم رفته بود. حتما به تست های دیگه م سر بزن و ادامه ی این داستان رو با پروفایل لیدی باگ نوشتم. یک داستان دیگه که درباره ی مریکت و سنتی مانستر هست رو با این پروفایل ( مارال ) مینویسم .
ممنونم عزیزم ❤❣ خیلی بهم انرژی مثبت دادی گلم❤