Hiiii
اون روز روی تخت دراکو خوابیده بودم ، دراکو هم کتاب می خواند و پشتش به من بود . من احساس کردم حالم داره بد میشه . یه تکونی خورم و چشمامو که باز کردم دیدم دستام داره بزرگ میشه ، صدامو در نیاوردم چون لباس ن.د.ا.ش.ت.م .
5 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
6 لایک
قشنگه