
از الان به بعد آماده باشید چون الان نزدیک شدید به بخش های اصلی داستانم😉ننخ و سوزن نیاز است خواهر😉 راستی اکانت خواهرم: ۲بی نام
آیدا: ایییییییییی پام مارال نجاتم بده خواهش میکنم عااییییی دهنم مسواک کردی بابا به سگت بگو بره کنار اخخخخخخ بابا گاز نگیر دیگه بچه . مارال:بگو گلابی خوردم بی احترامی کردم 😂. آیدا: بخند، بخند بعدا آسفالت میشی خواهر هعییییی چاره نیست مارال گلابی خوردم بهت بی احترامی کردم🥺. مارال: آفرین دختر خوب😉 پاپی ولش کن پای بدبخت خونریزی کرد . آیدا: ای خیر نبینی ایشش چندشش بلند شدم😑. مارال:حالا باید بریم به سمت عمارت گروهی مون . آیدا: وای دوباره باید اون گربه بی ادب ببینم آخه مگه من حوصله دارم با این سر وکله بزنم. مارال: هی حواست باشه قرار نیست اگه اون چیزی گفت اذیتش کنی😠. آیدا: چشم مامان بزرگ عمر دیگه. مارال:پاشو بیا صبحونه بخور پی (* یعنی عجب گیری کردیم ها *) آیدا: سنی ذلیل قالاسان اوشاخ (معنی زلیل بشی بچه) . مارال: عجب بدو سریع آماده شو سریع. آیدا: باش. *۳۰ دقیقه بعد* ایدا: هعی مارال کجایی؟ نگو که.. آه این منو جا گذاشته باز رفته 😕 آخه بی خبر رفته. مارال:پخخخ. آیدا:س^_^گ تو روح^_^ت آخه این چه کاریه میکنی بی فانوس کم مونده قلبم تو دهنم احساس کنم * و بله آیدا با کیف در دستش محکم زد تو سر مارال و مارال در حال خندیدن به حرص خوردن آیدا بعد از دو دقیقه هردو راضی شدن به سمت عمارت برن. آیدا: عه چرا این شکلی وادافاخ چقدر زشته آخه اینم شد عمارت گروهی. مارال: غر نزن عه مگه نگفتم اون سبک دیگه ای دارن. آیدا: 😕 یه سوال خیلی لوسم نه؟ . مارال:آره. آیدا: خوب تورو سننه 🤨. مارال:بفرما زنگ بزن تا خودم شیهدت نکردم 😤. آیدا: عه وا چشم . (&زنگ دره ) دوسش نداری به منم ربطی نداره اصلا تو رو سننه عه خواننده بد 🧐😂. برو صفحه
جین :داشتم واسه خوش آمد گویی به دخترا یکم کلوچه درست میکردم که زنگ در خورد منم چون نزدیک تر از همه بودم رفتم در باز کردم که با صحنه زیبای گیس کشیدن آیدا توسط مارال روبهرو شدم. مارال: عه سلام. آیدا: سلاممم آخ ولکن موهامو 🥺 به خدا گناه دارم جین: یاع یاع شما همیشه این شکلی هستید. مارال: نه آیدا داشت میوفتاد منم از موهاش گرفتم واسه همین. جین: اها خوب بفرمایید تو دم در زشته😊 . آیدا: چوک یاوا یالان دانشه ی سن (معنی خیلی بعد دروغ میگی) . مارال: چوخ ممنون. جین: چی میگن شما دوتا ؟ . مارال:هیچی آیدا پرسید اینجا چقدر باحاله منم گفتم آره. آیدا: دروغ گو (با لحن خیلی آروم). یونگی: داشتم با دخترا خوش و بش می کردیم که یهو اون دختره با مارال اومدن آخه الان من چطوری اینو تحمل کنم 😾 . آیدا: با مارال وارد سالن شدیم که چشم خورد به اون گربه بد، ایشششش حالا خوبه انسان هستم رو*ح نیستم اینجوری نگاه میکنه به خدا فقط یه تو بگی کارت رو تموم میکنم. مارال:سلام به همه گی . آیدا :سلام. بقیه : سلام. پینکی:آیدا کجا مونده بودید دیر کردید؟. آیدا: ماجراها داشتیم واسه همینه بعدا بهت میگم. پینکی :باش. شیدا:میگم مارال تا حالا خوشمزه ترین شیرینی خوردی ؟. مارال: چطور؟ آره خوردم. شیدا : اینم بخور بگو. مارال: چه خوشمزه ست اینو کی درست کرده. شیدا:جین. آیدا: ای جان الان فهمیدم چرا اعضا به جین میگن مامان😂. کوک: این تازه اولش کارهای دیگه ای هم هست که ما بهش میگم مامان😉. آیدا: حتما مثلا مامان ها غر میزنه😂. جی هوپ: دقیقا ... . یونگی: واقعا که تو خیلی پرو هستی. آیدا: خودت خواستی😉. یونگی :چیو خواستم😾. آیدا: ایششش مگه باید بفهمی حالا که میخوای تو الان به من گفتی تو منم سر همین قول قرار داشتم😉🙂. یونگی:مسخره😑. آیدا: فردا مبینمت، راستی اتاق من کجاست؟. مارال: طبقه سوم واحد چهار مال تو هستش.

فردا ^_^: آیدا :خوب خوب الان ساعت ۵:۱۷ دقیقه هستش و منم در حال حاضر دارم آماده میشم تا برم تو اتاق شوگا خان و ازش حالی بگیرم خوب همه چیز و برداشتم دستکش هم پوشیدم خوب حالا باید آروم از پله ها برم پایین ،وای مثل چی دارم عرق میکنم ولی اشکال نداره تا حالی از این شوگا نگیریم ول نمیکنم اها حالا دو و سه رسیدم همین اتاقشه دیگه هوف آروم دستگیر رو فشار آوردم وارد اتاقش شدم یا قُدس چرا این بچه تم سیاه و سفید دارک زده والا روحیه عجیبی داره خوب دسشویی اهان پیداش کردم خوب آروم دستگیره رو بدم پایین که یسسسس و اماآخ آخ الان یه حالی ازت بگیرم پیشی کوچولو بد😂 خوب یکم اوم توی خمیرش فلفل بریزم تا بسوزه عا خوب بعدش اوم اها فهمیدم مسواک تا ته میکنم تو توالت .... آه چندشش واییی خوب وایسا اه الان همه چیز قشنگه فقط کافیه این گربه از خواب بلند بشه واییییییییییی چه صحنه دیدنی باشه وایسا یه دوربین وصل کنم حداقل ببینم چه واکنش زیبایی داره خوب اگه از اینجا دوربین وصل کنم نمیفهمه 🙂 اها خوب تو دیدم نیست خوبه هوف دیر شد برم و آروم از اتاق پیشی کوچولو اومدم بیرون و با تمام توان به سمت اتاقم دویدم. هوف ها ... نف.. نفس ..... ایییی نفسم بال. ا نمیاد . وای چ.قدر دویدم خوب برم داخل اتاقم🤪🙂. از زبون یونگی: * نویسنده هستم تا لایک نکنی نمیزار بفهمی بعدش چی میشه پس لایک کن ببینم خواننده بد🤨. ادامه داستان :😉 در صفحه بعد. غر نزن برو صفحه بد عه هنوز داره میخونه د برو دیگه😐
یونگی : هاااام چه خوب خوابیدم آخیشش خوب بریم یکم به خودم برسم دیگه نمیشه تو عمارت راحت باشی با این دخترا. *وارد دسشویی شده خواهران * هوم بزار مسواک بزنم خوب ...... توفففففففف سوختم اییی دهنم این چه خمیری دندونی بود آیییی میسوزه وایسا شاید تاریخ مصرفش تموم شده عه نه اینکه تاریخ داره حتما کار یکی هستش شایدم مشکل ازمسواک باشه * یونگی آروم مسواک شو بو میکنه و متوجه بوی بد اون میشه خودتون میدونید دیگه چه بویی 😂. یونگی : دارم بالا میارم مسواک چرااااااا.. بلا نسبت شما بو ع^_^ن میاد... ایییی هرکی این کارو کرده میکشم😾. آهاییییییییی(با صدای بلند) بلند شید ببینم پسرا . اعضا: چته اول صبحی داد میزنی. یونگی : کوک راستشو بگو ببینم تو با مسواک من کاری کردی؟. کوک: یاااا من آخه با مسواک تو چیکار دارم هیونگ. یونگی: نمیدونم کار کی هستش ولی حتما میخواد منو اذیت کنه هعییی فقط کافیه بفهمم کیه؟. نامجون : اینجا چه خبر شده چرا عمارت گذاشتید روی سر تون. جین: یا نامجون مثل اینکه یه نفر قشنگ گند زده به اعصاب یونگی هیونگ 😂 یاع یاع تاحالا شوگا رو انقدر عصبانی ندیدم. یونگی: هییییی من میرم بیرون هوا بخورم امروز از دنده چپ بلند شدم. تهیونگ : علاوه بر خودت ما رو هم از دنده چپ بلند کردی 😐. جیهوپ: هی پسرا بهتر بریم بخوابیم تا ساعت موُد. پسرا باهم: اهوم موافقیم. یونگی : منم میرم بیرون. تهیونگ: برو فقط داد نزن. یونگی :بی خیال شو تهیونگ😑.
از زبون آیدا ای جان بعد ۱ ساعت بلند شد واییی الان قرار واکنش خوشگل شو ببینم 🤣. ایییی حقته خوب شد سوختی وای چقدر خوبه آخه داره مسواک بو میکنه باور کن الان یه بو های خوبی تو مشامش هست😂 واییییییییییی یا خود خدا این چه دادی بود آخه بچم الکی بهش نمیگم پیشی کوچولو ، آخه صدا گربه میده 😂. آخ بسه امروز زیاد خندیدم شبم یکم اذیتش کنم بعد بخوابم 🙂. مارال: باداد داد که نه حقیقت صدای داد زدن یه گربه از جام بلند شدم که ببینم چه خبر رفتم به سمت پله ها و پله های طبقه دوم تا نصف اومدم پایین آخ آخ از الان آیدا کارشو شروع کرده بیچاره شوگا اولین قربانی شد خدا بقیه شو به خیر کنه . بزارم برم پایین مارال: سلام یونگی چه خبرشده ؟. یونگی : سلام عا راستش یه اتفاقی افتاد سر اون یهو جیغ زدم ببخشید اگه بیدارت کردم . مارال: نه بابا یه لحضه برام سوال شد چه خبره واسه همین اومدم پایین . یونگی اها متوجه شدم. مارال: با اجازه من برم. یونگی:بفرمایید. مارال: به قول آیدا این رسمی ترین فرد که دیدم به هر حال امید وارم بد تر از این سرش نیاد😐. *۵ساعت بعد* آیسان : سلام به همه گی چطورین خوبین خوب یلحضه مت اول خودم معرفی کنم به پسرا،سلام پسرا من آیسان هستم و مدیر برنامه شما هستم 😊. خوب حالا گوش کنید نمی خواد بگید خوشبختم کار زیاد دارید اما فعلا باید ران با مافیا که هماهنگ شده رو انجام بدیم. نامجون: ببخشید اما اول که ران بی تی اس بود . آیسان اون برنامه جدا برنامه دخترا جدا و اما در آخر یه برنامه به اسم ران دارک استار با بی تی اس رو دارید متوجه شدید اها ولی در بعضی مواقع باهم همکاری دارید مثلا برای امروز شما در ران مافیا حضور دارید. همه باهم :فهميديم. آیسان خوب پس برید سریع لباس ها و بقیه کاهاتون را تا ساعت ۱۱:۳۰ انجام بدید. همه باهم : باشه. *ساعت ۱۱:۳۸ دقیقه* کارگردان : خوب همه آماده هستید؟ . همه باهم : آره کارگردان : یک دو سه. مارال: خوش اومدین به سری بخش های . آیدا : روانی کننده مافیا یه لحضه مارال هری بیرون خواهرم امروز من مجری هستم حالا همه دست بزنید ببینم. پینکی: خود شیرین. عوامل پشت صحنه: یه اشتباهی پیش اومده امروز قرار شیدا مجری بشه . آیدا: وادافاخخخخخخ آخه چرااااا😫. شیدا : همینه . خوب پس از اول خوش اومدید به سری بخش های روانی کننده مافیا خوب استارز ها خوب میدونن این برنامه شامل هر صحنه هستش از جمله حوادث تلخ پس لطفا به گوشه ویدیو نگاه کنید اگه رده سنی شما پایین هستش نبینید. مچکرم و اما برنامه امروز قرار به چند دسته تقسیم بشیم و سوال جرعت یا حقیقت رو انجام بدیم اما با هر سوالی که خواستیم باید جواب های کامل بگیریم . کوک ، آیدا، جی هوپ، عسل باهم ، جین، یلدا ، نامجون و پینکی ، باهم و شوگا، مارال ،جیمین ، تهیونگ ،هم باهم خوب چرخه رو بچر خونید .... شیدا : ای جان آیدا و یونگی، یونگی از آیدا بپرس . یونگی : امروز رفتی سراغ مسواک یکی تا روزگارش رو خراب کنی ؟ از زبون یونگی: وقتی شیدا گفت بپرسم هیچ به ذهنم نیومد به جز این. آیدا: راستش اعتراف میکنم من .... و اما قسمت بعد انتقام یونگی از آیدا^_^

خوب دیگه دستم شکست خواهشمندم اگه واقعا داستان منو دوست دارین لایک کنید چون من سر این داستان جون میدم 😐 منظور از جون میدم دستم میشکنه😂 حالا به بزرگی خودتون لایک کنید. اون عقبیا حواسم بهتون هست
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
🎊۸ روز دیگه تولدمه🎊
میشه ۱۰۰۰تایی بشم
میشه ۱۰۰۰تایی بشم
میشه ۱۰۰۰تایی بشم
میشه ۱۰۰۰تایی بشم
میشه ۱۰۰۰تایی بشم
تو ۱۰۰۰ دیگه تولدته من امروز تولدمه😐😂
😂
عالی بود
ککمونم
ترکی استانبولی خیلی زیاد بلدم اما دست کم از دیکشنری هم کمک میگیریم🙂 و اینکه خوب دارم سعی میکنم هردوتا زبون باهم مخلوط کنم اگه خواننده داستانم باشی میدونی دو نفر ایرانی هستن😉
دارم جررر میخورم😹
مبارکه خواهرم😐😂
یک سوال ب
ترک کجایی
چطور؟😂
ایتن ترک نیسنت
ترکی استانبولی بلد نیستی و اگه میشه ترکی تایپ کن