ناگهان Yorخبث از پنجره ی بالای عمارت وارد می شود! پنجره را با حرکات مانند بروسلی می شکند و می اید تو🤣🤣(ببخشید جمله بندیم ضعیفه😁) Yorخبث با لگد هنرمندانه اش کیم سوجین را پرت می کند 1000 متر ان ور تر از عمارت ممدخان🤣🤣🤣 Yorخبث: سلام من Yorخبث هستم یکی از حنایان😊 شنیدم میخواهید از ممدخان دزدی کنید من هم امدم تا کمک کنم😜
خانم گل: دستت درد نکنه حالا بدو بریم
هستی:اره ممکنه ممدخان بیدار شه
ساعت 5 و 45 دقیقه بود ممد ساعت 6 بیدار می شد هستی ، خانم گل و Yorخبث وارد اتاق شدند
5 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
11 لایک
منو پارت بعد بزارررر
بزاررررر
باشه همین الان میزارممم
بعد تو بلاگ بپو منتشرش کنن
قرار بود دیروز پارت جدید رو بزاری
ببخشید عزیزم برام کار پیش اومد امروز میزارم
قرار بود بزاری امروز
ببخشید کار برام پیش اومد امروز میزارم به جاش
ایده : حناییا که اعتصاب کردن حمله کنن به عمارت ممد، بعد ممدیا با حناییا بجنگن درضمن با نوشتن این داستان دو دل میشی حناییا برنده شن یا ممدیا😂🗿
🤣🤣🤣من به پایانش فکر کردم ولی به وسطش فکر نکردم🤣🤣🤣🤣ایده ی خوبی بود ممنان
قسمت بعدی منم باشمااااااااااا😂💕🗿
فک کنم پارت بعد اسیدیان بیاد همه ی طعم های عالیو بخوره حتی واسه ممدم چیزی نمونه!😂🗿
🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣
ادمین فالوت کردم بفالو پیلیز 😐🤝
فالوت کردم
ام دد
عالی بود
من کجامممم😐🗿😐🗿😐🗿
صبر کن عزیزم
ایده ها کمه
پارت بعد شما حتماااااااااا میای
فقط داستانو دنبال کن
عالییی
میگم اونایی که توی پارتای قبل بودن توی پارتای دیگه هم میان مثلا یکی توی پارت ۷ بود تو پارت ۸ هم هست؟
بستگی داره
شاید یکی پارت 2 بود الان نیست شاید هم یکی تا اخر داستان باشه
فعلا تو و خانم گل و هستی هستین تا اخر
مرسی که من رو تا آخر میذاری❤️
خواهش می کنم💕