انیو خوشحال میشم اگ با ناظری ک الان داره این تست رو میخونه اشنا بشم 😊و ازش خواهش میکنم ک منتشرش کنه🥺
ویو مینجی:
هوسوک تماس رو رو من قطع کرد منم خیلی نگران شدم +آه لعنتی مجبورم برگردم. از هواپیما پیاده شدم و یه تاکسی گرفتم و سوار شدم همینجور ک با تاکسی ب سمت بیمارستان گانگدونگ میرفتم اروم اشک میریختم رسیدم ب بیمارستان و ب سمت پذیرش رفتم +سلام ببخشید یه پسری ب اسم مین یونگی اینجا نیاوردن؟ مسئول پذیرش: بله اتاق 77 هستن +ممنون. به سمت اتاق 77رفتم جلوی درش وایسادم نفس عمیقی کشیدمو رفتم تو هوسوک داشت گریه میکرد و وقتی متوجه من شد گریش رو متوقف کرد و اومد سمت من و با نفرت بهم نگاه میکرد ~فک میکنی الان خیلی کار خوبی کردی ک داشتی میرفتی امریکا 😒+خب این ب صلاح یونگی بود ~به صلاح یونگی؟ یا صلاح خودت؟... اینکه الان یونگی اینجاست تقصیر توعه پس خودتم درستش کن فهمیدی؟. بغض کردمو چشام پر اشک شد +اره فهمیدم ~خوبه من میرم پیش پسرا تو باید اینجا پیش یونگی بمونی.
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
43 لایک
عالی بود ،
میشه به داستان منم سر بزنید ؟
تورو خداااا پارت بعدو بزار تا خودمو جر ندادم
اولین بار بود که دیدم یه داستان رفته تو پرطرفدارترینها
واو فایتینگ!🐦🌸🍓🎼
وای عالی بوددد
پارت بهدی
پارت بعدی تا با شمشیر دچیتا از وسط به دو نیمه نامساوی تقسیمت نکردممممم
عر عر عررررررررر
هق هق هقققققق
تازه رمانتو خوندم واقعا عررررررر زدنی بوددد🥲💔
چرا انقد خوب لعنتیییییی🥺💔
چرا باید انقد خوب بنویسیییییی🥺💔
عالی بود
وای وای وای دستت درد نکنه گلبم انفجار اکلیل شد مرسی پارت بعدی رو دادییییییییی🪦🪦🪦🪦🪦🤍🤍🤍🤍🤍🤍🤍🤍