منم رفتم و یکی از خوابگاه های خالی اونجا رو پیدا کردم
صبح زود بیدار شدم لباسمو پوشیدم و رفتم تا به زخمی ها سر بزنم
~~~~~~~~~~
تقریبا نزدیک ظهر شده بود و وقت ناهار بود فقط سه نفر مونده بودن
ینفرشون کره ای بود و با کسی که کنارش بود صحبت میکرد رفتم سمتش تا زخمش رو ببینم در کمال ناباوری چینی بلد بود
سعی کردم باهاش صحبت کنم تا هواسش پرت بشه اسمش نامجون بود و دیشب با دوستش به چین رسید شمالیارو دید و باهاشون مبارزه کرد
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
16 لایک
عالی 🧸🧋
ممنونممم
خیلی قشنگن ادامه بده 💜
مرسی عزیزم امیدوارم توهم ادامه بدی چون قلمت واقعا قشنگه
من ادامه میدم تا زمانی تستچی تایید کنه💜
تستم شخصی شد...
"دیالوگفیکهایتستچی"
میتونی یه سر بهش بزنی؟.-.
تو هم میتونی رمانت رو معرفی کنی:]
حیح حتما:>
خیلی هم عالی:)))
مثل تستای خودت:)
مرسییییی )
نظرم اینه که خوب نبود.....عالللی بود♥️
حیححححح:)
پرفکت
:>>>>>>>>🦋🤝