
سلام💙 امیدوارم لذت ببری عزیزم❤ به تست های دیگه م سر بزن و نظرت رو درباره ی داستانم بگو خوشگلم❤☺
من میخواستم به کت نوار بگم که دوستش دارم که یهو دیدم مایورا و هاک ماوث دارن با هم دیگه می جنگن . کت نوار : ما فکر کردم آن ها همکار هستند. لیدی : حالا چیکار کنیم؟ ما که نمیتونیم باهاشون دعوا کنیم. فهمیدم باید از هم دیگه جداشون کنیم. اگر تونستیم معجزه گر مایورا وهاک ماوث هم بر می داریم کت : لیدی باگ اگه بخوان اون ها معجزه گر ما رو بر دارن یا دارن نقش بازی می کنن چی؟ لیدی : آفرین پیشی باهوش. ممکنه اصلا توهم ولپینا باشه. باید اول مطمئن بشیم. کت مثل گوجه سرخ شده بود چون لیدی بهش گفته بود پیشی باهوش ❤ نکته : کت نوار خیلی خجالتی بود. ❤
لیدی و کت مطمئن شدن که توهم و .... نیست. رفتن و هاک ماوث و مایورا رو از هم جدا کردن . وقتی که مایورا و هاک ماوث حواسشون نبود کت و لیدی معجزه گر ها رو برداشتن. کت مال هاک ماوث و لیدی مال مایورا رو برداشت . لیدی باگ : هورا 🥳 ما هم شکستتون دادیم هم میفهمیم که زیر نقاب هاتون چه کسانی هست.؟ کت : چی ؟؟؟؟؟؟ باب یعنی آقای آگرست هاک ماوث و ناتالی مایورا بوده😪😫 لیدی : کت دیدی بهت گفتم که هاک ماوث گابریل هست. کت : آره ( با ناراحتی ) لیدی : چرا ناراحتی؟؟ ما که شکستشون دادیم. دیگه راحت میشیم. کت : نه لیدی باگ ناراحت نیستم. 🥰
لیدی باگ زیر لب گفت : منم ناراحتم ، دلم برات تنگ میشه، هنوز هنوز هم بهت چیزی نگفتم و از اون جایی که ما شکستش دادیم و من نگهبان هستم باید معجزه گر کت نوار رو می گرفتم. ولی من نمی گیرم . کت نوار زیر لب گفت : لیدی باگ دلم برات تنگ میشه خیلی ناراحتم ولی هنوز هم چیزی بهت نگفتم. نکنه باید معجزه گر رو پس بدم؟ کت نوار بلند گفت : لیدی باگ من باید معجزه گرم رو پس بدم؟ لیدی : معلومه که نه کت کت نوار کمی خوشحال شد. که یهو .......
گابریل و ناتالی خجالت می کشیدن و داشتن سریع می رفتن ولی با هم نمی رفتن. کت نوار گفت چرا شما با هم نمیرین ؟ و این طور میشه که آن ها به آدرین مشکوک میشن. کت نوار : 😁 لیدی باگ : شما چرا مردم رو شرور می کردین؟ آرزوتون رو بگید. الان که هویتتون هم افشا شده. با هم گفتن باشه ❤
گابریل : من میخواستم با ترکیب معجزه گر های شما امیلی رو زنده کنم و پیش ادرین پسرم بر گردونم . من و ناتالی دیگه با هم کار نمی کنیم. اون تمام زحمت های من رو هدر داد پس دلیلی نداره که باهاش کار کنم. مایورا : من دوست داشتم که آدرین و گابریل رو با این کارم خوشحال کنم البته در آینده. ولی من گابریل رو دوست داشتم. پس........ کردم تا امیلی وجود نداشته باشه و گابریل فراموشش کنه . آدرین هم خوشحال میشه. کت نوار و لیدی با هم پرسیدن مگه همسرتون فوت نکرده؟؟ گابریل گفت : نه در کما هستند لیدی باگ. هیج کس جز من و ناتالی این ماجرا رو نمی دونست. من نمیدونم چطور به پسرم بگم. حتما خیلی ناراحت میشه.چند روز دیگه می خواد ازدواج کنه.خودش ناراحته ناراحت تر میشه. لیدی باگ گفت : نه ناراحت نمیشه و حتما درکتون میکنه.توی دلش گفت من خیلی ناراحتم پس میخواد ازدواج کنه. به درک. منم با کت نوار ازدواج میکنم. البته فکر کنم😁فکر کردم لیدی باگ رو دوست داشت. کت : لیدی ناراحتی؟ چرا؟ لیدی : نه پیشی ناراحت نیستم. لیدی : ببخشید آقای آگرست ، آدرین با چه کسی ازدواج میکنه؟ گابریل : با کاگامی ، حتما میشناسیش لیدی : بله میشناسم . خوشبخت بشن.❤ لیدی باگ : خب بریم سر موضوع اصلی .❤ آقای آگرست ببخشید قبل اینکه بریم سر موضوع اصلی ، چرا آدرین ناراحت هست؟ گابریل : چون میخواد با کاگامی با اجبار من ازدواج کنه، خودش می گفت که یکی دیگه رو دوست دار ولی نگفت چه کسی؟. لیدی : آها ، ممنون کت نوار : توی دلش گفت پس معلوم شد بین من و آدرین مونده. خیلی ناراحت تر شد کت . لیدی باگ پس از شنیدن حرف های گابریل لبخندی زد و معلوم شد که خیلی خوشحال شده. لیدی : آقای آگرست دیگه بریم سر موضوع اصلی گابریل : حتما لیدی باگ ❤
لیدی باگ : خانم ناتالی کارتون خیلی اشتباه بوده . اگر شما آقای آگرست رو دوست دارید باید بهش حق انتخاب بدین❤ آقای آگرست من یک معجزه گر دارم که میتونه کمکتون کنه. اگه از همان اول به من می گفتید آرزوتون رو زود تر بر آورده می کردم❤ فردا بریم خونه تون که من معجزه گر هم با خودم بیارم و همسرتون رو زنده کنیم❤🥰 ۱ ساعت قبل از این اتفاقات : گابریل داشت برای لباس عروسی طراحی می کرد ( عروسی آدرین و کاگامی ) وقتی که حواسش نبود ناتالی رفت و برق ها رو قطع کرد و شیشه ای که امیلی داخلش بود رو شکست. که سر صدا میومد و گابریل شنید. وقتی رفت و دید خیلی عصبانی شد.گابریل تبدیل شد و با ناتالی می جنگید و سریع ناتالی رفت و معجزه گر طاووس رو آورد . و تبدیل شد. هاک ماوث در آن فاصله برق رو درست کرد و ..... . و رفت که با مایورا بجنگه. ادامه دارد ............... ❤💙
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
نظرات بازدیدکنندگان (2)