اگه تو دو ساعت اول ده تا لایک بخوره بلافاصله پارت بعدی رو میزارم:)
سلام، اسم من کیم می چاست. بیست سالمه و سال دوم دانشگاهم. توی سئول زندگی میکنم و امروز هم اولین روز ترم جدیده. باید خیلی زود برم دانشگاه. تا شروع اولین کلاسم نیم ساعت مونده. سریع یکی از یونیفورم هام رو انتخاب میکنم و میپوشم. (یونیفورمم👆🏻) پدر و مادرم توی شهر سئونگنام توی یه شرکت کار میکنن. اونا خیلی سرشون شلوغه به همین خاطر نمیتونن از اونجا جم بخورن. شرکتشون به کارمندا یه خونه نزدیک شرکت داده که کارمندا مجبور نباشن همیشه در رفت و آمد باشن. ولی خب، من به خاطر دانشگاهم مجبورم توی خوابگاه بمونم. خوابگاه مون اونقدر بزرگه که خیلی از دانشجو ها اتاقای مخصوص خودشون رو دارن و فقط تعداد کمی از دانشجو ها مجبورن اتاقشون رو با یک نفر دیگه شریک بشن. خدا رو شکر، من هیچ هم اتاقی ای ندارم. راستش، تنهایی رو ترجیح میدم. هول هولکی یه قلپ از قهوه م میخورم ، کیفمو بر میدارم و از اتاقم میزنم بیرون. به ساعتم نگاه میکنم. ساعت شیش و ده دقیقه ست. بیست دقیقه وقت دارم که خودمو به دانشکده برسونم. با قدمای سریع به سمت دانشکده راه میوفتم. توی ده دقیقه به دانشکده میرسم. دانشکده مون خیلی بزرگه، سه طبقه ست. اولین زنگمون شیمی ئه.
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
46 لایک
چقدر قشنگهههه
...؟!
وایسا...
وای خدا داری میخونی؟...
شوخی نکن...
شوخی ندارمم
باورم نمیشه...
با تمام وجود ازت ممنونم:)))🤍🤍