امیدوارم لذت ببری عزیزم❤☺
مرینت تبدیل شد و رفت ، توی راه همه ش فکر می کرد وقتی آدرین رو دید چیکار کنه؟!
رسید خونه ی آدرین. آدرین بهش گفت : سلام لیدی م یعنی سلام لیدی باگ.
لیدی باگ جواب نداد و آدرین کمی ناراحت شد. لیدی باگ شرارت آکوما رو خنثی کرد.میخواست بره که آدرین داد زد وایسا لیدی باگ باهات کار دارم.
نکته : نادیا و ... اون جا نبودن.
لیدی باگ گفت : .....
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
4 لایک
تا اینجا داستان خیلی خوب بود ولی تروخدا شخصیت جدید زیاد اضافه نکن خیلی خز میشه(نصیحت من)
عزیزم من همون لیدی باگم که این داستان رو نوشتم ، مجبور شدم که یکی جدید بسازم و با این جواب شما رو بدم چون رمزم یادم رفته بود. حتما به تست های دیگه م سر بزن و ادامه ی این داستان رو با پروفایل لیدی باگ نوشتم. یک داستان دیگه که درباره ی مریکت و سنتی مانستر هست رو با این پروفایل ( مارال ) مینویسم .
ممنونم عزیزم ❤❣ خیلی بهم انرژی مثبت دادی گلم❤ حتما ، تا آخر داستان همون شخصیت های خود کارتون هست.💜🐞