من و بی تی اس ♡ ۲۵

یه مدت هی محدویت تست میاوردم 😑 ولی الان تست نا محدود دارممممم

بیتنا : نه نهههههه والیبال بازی کنیم والیبال . +‌ بیاین نسکافه . ا/ت سر شو گذاشت رو شون تهیونگ . کوکی: اصلا بزارین یونگی بکه جی بازی کنیم . یونگی : .... والیبال. + یسسسسسسسسسس. - ترسیدم دختر 😂 مین هو: منم میام منم میام . یونگی : من داور میشم. ۱ ساعت بعد : نامجون : هوووو ما بردیم. + هورا 💃 جیمین لبخند زد و روی زمین ولو شد. جین : هوا ابریه برید تو الان بارون میاد! همه یکی یکی رفتن تو خونه . این سوک : عه بارون شروع شد من میخووستم برم😣 تهیونگ در حالی که سرش توی گوشیش بود گفت : بری موش اب کشیده میشی. + جاجانگمیون درست کنم واسه شام ؟ هوسوک : آره اره خوبه . بیتنا: منم میام کمکت .  یون سو : من و جیمین هم میایم . +اوکییی. * جیمین میشه گوشت رو مزه دار کنی؟ جیمین: باشه الان. یون سو: من سبزی هارو خورد کنم . + هوم . * کوک: پازل میدا کردممم ‌. جین : افرین زحمت کشیدی 😐 کوک: ما حوصلمون سر رفته بود بیاین بازی کنیم دیگه. پسرا و دخترا شروع کردن به پازل درست کردن که مین هو بعد ۱۰ دقیقه پرید ا/ت هم از اشپز خونه دوید رفت سمت دستشویی مین هو هم می خواست بره تو همون دست شویی هر دوشون بینیشون رو گرفته بودن . + من میرن بالا . مین هو : نه من میرم ‌‌. ا/ت در حالی که از دستشویی داشت درمیومد گفت + عاااا زیاد زیر افتاب بودم خ.ون دماغ شدم . نامجون : بیا ستمال . + مرسی ، من برم به مین هو سر بزنم ببینم خ.ون دماغ اون بند اومده یا نه . جونگ کوک : ممنون . * ا/ت رفت طبقه بالا تا ببینه حال مین هو خوبه ؟ مین هو : عاا چرا این شکلی شد؟ + زیر افتاب بودیم بینیت رو بگیر تا بند بیاد. مین هو : خوبه یه دکتر اینجا داریم  😂 + بیا بریم پایین . مین هو : اوکی . طبقه پایین  : تموممم شددددد. * توی اشپزخونه: + ببخشید‌. جیمین : بریم میز رو بچینیم . یون سو: بیاین غذااا. تهیونگ : واو خیلی خوب شده 😋 . یون سو: نوش جان . همه غذا رو خوردن و ا/ت و بیتنا داشتن ظرف میشستن . این سوک : عاییییییی . جین : چی شدددد؟ * بیتنا : خب اینم از اخری. صدای این سوک اومد . + اوههه چی شد من سریع برم . ا/ت در حالی که داشت با عجله از پله ها پایین میومد گفت + کیفم کیفم کو؟! تهیونگ : بالا بالاعه . میونگ کی: بدو حال این سوک خوب نیست😣. +اوردم اوردم . بعد چند دقیقه + جین . جین : بله؟ + عاممم چطوری بگم؟ یونگی : بگو جون به لبمون کردی. + خب... این سوک تو... باردارییییی😍. این سوک : ها ؟ چی ؟ چرا؟ چطور ؟ ع.ررررررر قراره مامان بشم . کوکی: چه غیر منتظره 😐 یونا : فیلمممممممممممممم . هوسوک : عههه ترسیدم .

همه تو حیاط بودن البته نامجون توی کلبه در حال کتاب خوندن بود. + چرا اهنگ اوفتاده نوک زبونم ؟!  جیمین : میگن اگه آخرشو بخونی یادت میره 🎋 + مشکل اینجاست اخرشو یادم نیست😂. همه کلی خندیدن . یونا : وایییی خدا نک.شت😂.  مین هو توی تراس طبقه ۳ بود و به نرده ها تکیه داده بود که تعادلش رو از دست داد و داشت میوفتاد😱. +مین هوووووووووووو . ا/ت به سریع ترین شکل دوید دست هاشو باز کرد و مین هو روی دست های اون اوفتاد . بعدش به آرومی گفت + آخ 😣. جین : خوبین؟! + مچ دستم شکسته. مین هو : مرسی اگه نگرفته بودیم حتما یه جام میشکست . تهیونگ : اگه مچ دستت شکسته باشه باید آتل ببندی دیگه؟ + هوم اگه میشه یه نفر با هام بیاد که رانندگی کنه . یونگی : من میام . تهیونگ : منم میام از نگرانی می.مرم اگه نیام . + اووووو حالا چیز مهمی نیست ولی بیمارستان از اینجا خیلی دوره . یونگی : اشکال نداره سلامتیت مهمه 😉. + عاا خب بریم فعلا خدافظ . جین : مواظب باششششششش. + نم.ردم کهههه 😂. نامجون : راس میگه خب میان 😐. بعد ۱ ساعت : جین : غذا به انتخاب خودم.

جیمین : چی هست حالا ؟ جین : میبینی . این سوک : یه طوری گفتی انگار محموله سری میخوای درست کنی😂. هوسوک : اینو خوب اومدی 😂. گوشی نامجون زنگ خورد . نامجون : الو سلام 👋 .... خب اها باشه خداروشکر ...خدافظ . بیتنا : کی بود ؟ نامجون : تهیونگ بود گفت مچ ا/ت رو اتل بستن الانم تو راهن که بیان 😊 یونا : خداروشکر 😙. یون سو : من میخوام دومینو بچینم کسی میاد کمک؟ جیمین : یون سو من میام . نامجون : منم همین طور . جین : یونا ، هوسوک میشه بیان تو اشپزخونه؟ یونا : اومدیمممم. * میونگ کی : خب من موندم و مین هو و کوک 😎  ( با اشاره بهشون)  کوکی: به نظرتون کی میان ؟ مین هو : نمیدونم 🤔 یونگی: سلام .  این سوک از تو آشپزخونه داد زد : عهه سلام 😘  +اوففففف خسته شدیم ها ، ( در حالی که داشت به بیرون میرفت گفت ) الان من باید آشپزی میکردم ، عاا تهیون تهیونگ گوشیم رو میدی ؟ - بیا  +مرسی . * یونگی رفت تو اتاقشون از خستگی خوابش برد بعدش میونگ کی وارد شد . میونگ کی : چقدر کیوت می خوابه ، پیشی من 😍

فینیش گایز این پارت تموم شد