پارت های اخر میباشد🗿✨
مادرش هم از دری روبه روی راه پله ی فرعی بیرون میاد و بعد از نگاهی به وضعیت قلعه به دنبال همسرش از راه پله بالا میره. اریکا تصمیم میگیره میان بر بزنه. او احتمال میداد با رفتن از مسیری که پدر و مادرش عبور کردند احتمال لو رفتنش بالا میرفت. اول از همه اینکه پله به دلیل استفاده ی کم خیلی صدا میداد. و دوم اینکه اگه میدیدنش با هیچ بهانه ای نمیتونست حضورش در اونجا رو توجیه کنه چون اریکا به طور معمول کاری در اونجا نداشت. در نتیجه میان بر زدن بسیار بسیار عاقلانه تر بنظر میرسید. اریکا به سمت پنجره ی قدی راهرو میره که نورش بر روی فرش کهنه ی ابی رنگ افتاده بود. پنجره رو بالا میده و ریه هایش رو از هوای تازه ی بیرون پر میکنه و بعد
5 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
8 لایک
😲😲😲😲
عجبببب
غریبه؟ که شباهتش به یکی از اعضای خانوادش ختم نمیشد؟
مغزم درد گرفت
چجوری؟
عالی بود:)
منتظر ادامشم^^
مرسییییی🌝😂✨
حتما، سعی میکنم زودتر بنویسمش 🥲💖