
سلاااااااااااااام🥺🦦🍓 ناظر چیز بدی نداره همه ی قوانین هم رعایت شده منتشر کن پلیزززز🙂❤

آنچه گذشت: با صدای زنگ در از خواب بیدار شدم پا شدم برم باز کنم وقتی که باز کردم دیدم تهیونگه با یه خنده ولی تا منو دید خنده رو صورتش محو شد آخه شبیه مرده ها شده بودم گفت چیشده بهش گفتم: میخوای همه چیزو اینجا تعریف کنم؟ بیا تو اومد تو و رو مبل نشست کل ماجرای آملی رو براش تعریف کردم گفت: نگران نباش دوباره همو می بینید حالا برو آماده شو میخوام ببرمت جایی ا. ت: باشه از زبون ا. ت من اصن حال بیرون رفتن رو نداشتم ولی بخاطر ته ته رفتم آماده بشم صورتمو شستم ماسک گذاشتم و بعد یه میکاپ کردم با یه لباس مو هامم حالت دادم و ادکلن اینجور چیزا رو زدم که یهو چشمم به قاب عکس منو آملیا افتاددو باره بغض تو چشام جم شد اما گریه نکردم سر و ریختم رو درست کردم و رفتم پایین(عکس بالا میکاپ و لباس ا. ت بچها مدل مویی که داخل عکس لباس هست مدل موی ا. ت هس)
رفتم پایین ته ته هم بلند شد و زل زده بود بهم با این کارش خجالت کشیدم دو نفری رفتیم سوار ماشین تهیونگ شدیم سکوت حکم میکرد بین مون تا تهیونگ گفت: ا. ت دوست داری کجا بریم؟ ا. ت:نمیدونم یه جای دور از شلوغی یه جای ساکت آرام تهیونگ: آها باشه فهمیدم کجا بریم بعد از یک ساعت به دریا رسیدیم تهیونگ پیاده شد بعد من پیاده شدم دو نفری دست همو گرفتیم و رفتیم سمت دریا روی شن ها دراز کشیدیم و به آسمون خیره شده بودیم که من گفتم: هعییی دیگه آملی پیشم نیست ته ته: اتفاقیه ک افتاده از دست ما کار بر نمیاد زیر وور آسمون خوابم برد ک با صدای ته ته از خواب پاشدم ته ته: ا. ت بیدار شو هوا تاریک شده از زبون ا. ت از خواب ناز بیدار شدم و خودم رو تکوندم و به ماشین غذا فروشی کنار رفتیم و یه چیزی خوردیم چند دقیقه دیگه زیر نور آسمون دراز کشیدیم دلم نمی خواست ک از اونجا برم ولی دیر وقت شده بود برای همین سوار ماشین شدیم و راه افتادیم ته ته منو رسوند خونه و گفت: ا. ت ناراحت نباش هر وقت که دلت خواست میتونی بهم پیام بدی🙂 ا. ت: ممنونم تهیونگ🙂 و بعد خدافظی کردیم و اونم رفت
منم رفتم داخل لباسم رو عوض کردم میکاپم رو پاک کردم و خودمو پرت کردم رو تخت نمیدونم کی و چجوری صبح شد با صد بدبختی از خواب بلند شدم رفتم پایین یه شیرنی با قهوه خوردم بعد مسواک زدم دوباره خودمو رو تخت پرت کردم نمی دونستم چیکار کنم حوصلم سر رفته بود دوباره خوابیدم تا بعد از ظهر وقتی از خواب پا شدم تصمیم گرفتم برم خرید رفتم با میکاپ و تیپ دیروز سوار ماشینم (راستی ا. ت بعد از رفتن آملی ماشین گرفت) رفتم پاساژ لباس فروشی کلی لوازم آرایش و لباس خریدم بعد رفتم فروشگاه کلی نودل، سوشی و.... اینجور چیزا خریدم با همه اینا رفتم خونه و غذا ها رو چیدم یه دستی به سر و صورتم کشیدم لباس عوض کردم و خونه رو تمیز کردم بالکن رو بعد لباس هام رو شستم پهن کردم
کلی خسته شده بودم و نمیدونم کی خوابم برد از خواب که بیدار شدم شب شده بود رفتم لباس هارو جم کردم اتو زدم و تو کمدم چیدم یه نودل با فلفل ملایم که از فروشگاه خریده بودم رو درست کردم یه آب جو برداشتم و نشستم با یه فیلم سینمایی کره ای دیدم خلاصه حالم یکم بهتر بود دیگه وقت خواب بود ظرف ها رو شستم و مسواک زدم و خوابیدم فردا زود و راحت از خواب بیدار شدم پرده های اتاقم رو کشیدم که یهو آفتاب سگی زد و پشیمون شدم😂😂 با خودم گفتم حالا دیگه حس فیلم نمی گیرم😂😂 رفتم به پوستم رسیدم و رفتم پایین یه صبحانه درست کردم نشستم با آبمیوه دل خواهم سروش کردم بعد از صبحانه نوبت رسید به ظرف ها اونا رو شستم و تا دیر نشده لباس ورزشی م رو پوشیدم و رفتم پارک نزدیک خونمون (اون هایی که پارت های قبل رو خونده باشن میدونن لباس ورزشی ا. ت چه شکلی هست)

رفتم پارک بغل خونمون و حسابی ورزش کردم و بعد برگشتم خونه دستامو شستم بعد از خستگی خودمو رو مبل پرت کردم رو مبل وقتی بیدار شدم ساعت شیش بود رفتم لباس عوض کردم و برای شب یه چی درست کردم تا درست کنم شب شد مثل دیشب با آبجو سروش کردم و خوردم ایندفعه فیلم ترسناک دیدم وقتی میخواستم بخوابم مث سگ ترسیده بودم سریع رفتم زیر پتو تا صبح ب زور خوابیدم صبح که از خواب بیدار شدم ترسم کم شده بود صبحانه خوردم و بعد اماده شو برو ورزش بعد بیا خونه کارای تکراری تصمیم گرفتم بعد از ظهر برم سینما بعد از ظهر که شد رفتم یه لباس پوشیدم با یه میکاپ تکراری کارت بانکیم رو برداشتم و رفتم پایین سوار ماشینم شدم(عکس بالا میکاپ و لباس ا. ت)

بعد از یک ساعت رسیدم سینما گوشیمو برداشتم و همینطور کارت بانکیم رفت یکم خوراکی خریدم و رفتم داخل فیلم داشت شروع میشد خلاصه بعد از اینکه فیلم تموم شد پا شدم برم سوار ماشینم شدم و رفتم خونه لباس هام رو عوض کردم میکاپم رو پاک کردم و رفتم خوابیدم و صبح با یه اتفاق خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی بد مواجه شده بودم ا. ت: چییییییی نهههههههه خدایاااااااا لطفا بله درست حدس زدید ع.. ا.. د.. ت.. م... ا.. ه... ا.. ن.. ه شده بودم رفتم کارای لازم رو کردم صبحانه خوردم دلم به شدت درد میکرد یه مسکن خورم و شکمم رو گرم نگه داشتم بهتر شدم دیگه از ورزش خبری نبود همینطور دوباره خوابیدم تا بعد از ظهر رفتم رو بالکن دریا معلوم میشد خیلی هوای خوبی بود تصمیم گرفتم یه گربه بخرم رفتم با همون میکاپ و لباس دیروز دو تا گربه حفت خریدم خدایااااااااا خیلی کیون بودن(عکس بالا گربه های ا. ت)

بعد اونا سریع بهم عادت کردن از اونجا یکراست رفتم فروشگاه ظرف غذا و غذای گربه، لباس گربه و خلاصه خریدم رفتم خونه خیلی کیوت بودن خدایاااااااا دیگه تنها نبودم حالا دو تا بچه دارم خیلی خوشحال بودم وقتی شب شد شام خوردم و گربه ها دست شویی کردن و برمشون پیش خودم خوابوندم وقتی صبح از خواب بیدار شدم گربه ها نبود وقتی از تخت اومدم پایین با این صحنه مواجه شدم(بچه ها حالا این گربه هاشون یه رنگ دیگس ولی خب ببخشید😂😂) وای خدایاااا چ کیوت خوابیده بودن ولی خب دوباره بیدار شدن رفتن دست شویی کردن منم کارامو کردم بردم شون پایین همه غذا خوردیم و تصمیم گرفتم بیرون ببرمشون بیرون با یه لباس تکراری رفتم پارک بغل خونه خدا روشکر فراری نبودن ول شون کردم و خودم رفتم رو صندلی نشستم که اونا هم اومدن خودایااااا🥺 ولی موقع رفتن یهووووووو.....

خب اسلاید اضافی:)))))))
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
ادمین سلام🙋🏻♀️
تست قشنگی بود لایک شد•-•🐚
یک تست توی بررسی دارم به نام وایب تایپها:)
خوشحال میشم ناظرها منتشر کنن•-•🐚
بابت تبلیغ متاسفم ادمین، اما واقعا نیاز دارم این تست منتشر شه:)
پین خواهشا؟
تا 500 تایی شدنم بک میدم
تستت لایک شد
پین؟؟؟
بچع ها اون اکانتم پریدع از این اکانت جدیدم حمایت کنید وقتی ک بیشتر شدم پارتای بعد رمان روهم میزارم خیلی دلم میخاد اون اکانتم برگردع منتظر حمایت تون هستم:)🖤
سلم بعد از چند ماه برگشتم🙂
دلم خیلی براتون تنگ شدع بود این اکانتی ک توش رمان گذاشتع بودم پرید هرکاری میکنم بر نمیگردع خیلی تو اون اکانتم پیشرفت کردع بودم ولی پرید نمیدونم چرا
عالییییییییییی 🙂🙂🙂🙂
چرا ا/ت همش روی تخت خوابشه😑😑😑
فوقالعاده بود❤
فدات:)
عالی بود🍓💜
مسییی توت فلنگیم:) 🍓🦦
اکم پریده بک میدم😔🥂
بک؟
پرفکت"))
تنکس:)