9 اسلاید صحیح/غلط توسط: کوکی انتشار: 4 سال پیش 461 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
سلام دوستان پارت چهارممم از راه رسید بدو که حراجش کردم😂😊 ببخشید اگه این پارت بد میشه من قبلا درست کرده بودم ولی ثبت نشد که بخواد تایید بشه یانه😑😓😥
انچه گذشت:مافهمیدیم که اون چرخ دستی خورد به پای جونگکوک
وپاش خونریزی کرد......ادامه:
چقدر خلاصه کردم هااااا😐😂
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
از زبان جون می:
چشمام و بسته بودم میترسیدم بازشون کنم صحنه واقعا فجیح و درد اوری بود 😱چشمام و با شجاعت تمام البته ترس باز کردم و مقابلم جیمین و دیدم(واقعا متاسفم ولی جیمین قراره بعد ها شخصیت جالب تری پیدا کنه جیمین قراره تو پارت های اینده شخصیت شجاعانه ای پیدا کنه لطفا ادامه پارت هارو ببینید خودتون متوجه میشین😳😊😇)دست به سینه و خیلی عصبانی بلند سرم دادکشیداونم جلوی همه ارمی ها وگفت:چیکاااار کردیییییی.......خودت میدونییییی😭😭😭😭😭.....من اشکم سرازیر شده بود😭😭😭😭😭😭😓 ....سرم و انداختم پایین وبرگشتم 😔رئیس کمپانی وچند مامور پلیس و دیدم از ترس زهرم ترکید😶......پلیسا منو باخودشون بردند.......
از زبان جونگکوک:
وااای خیلی درد میکنه امیدوارم بلایی سرشوگا نیومده باشه صبرکن ببینم چراجیمین سراون دختر داد زدو اون داره گریه میکنه چرا پلیسا بردنش آخخخخخخ........(بیهوش شد)😨😨😨😨😨
دوروز بعد
وای چه دردی داره پام، من تو بیمارستان چیکار میکنم تهیونگ تهیونگ(تهیونگ تمام دیشب و امشبو بالا سر کوک بیدار بوده والان خوابش برده)
تهیونگ:بله.....بله....چی شد که خوابم برد......عه کوک تو خوبی نگرانت بودم پسرجون😉........کوک:سلام من خوبم بقیه اعضا کجان😑.....تهیونگ:رفتن برا ناهار یه چیزی بخرن😃.......کوک:ساعت چنده......تهیونگ یه نگاه به ساعتش کردو با اطمینان گفت:ساعت نزدیکای ۲هست😊.......کوکی:خب اهاااااا راستی چه بلایی سر اون دختره که این بلا رو سر پام اورد اومده هاااان........😨😨😨😨😨😨
تهیونگ:برا چی میخوای بدونی.....کوک:کار دارم تو بگو......
تهیونگ:اونو به جرم همکاری باکسانی که میخواستند به تو صدمه بزنند بردند زندان......قیافه کوک:😨قیافه تهیونگ:😕
تهیونگ:حالا مگه چی شده.....کوک:اون بی تقصیر....تهیونگ:چی داری میگی فک کنم به سرتم ضربه خرده.....کوک:تلفنمو بده ......
تهیونگ :چرا بدم نمیدم......میدونم برا چی می خوای......کوکی:گفتم بده وگرنه خودم برمی دارم.......(میخواد زنگ بزنه زندان شکایتشونو پس بگیره)تهیونگ:خوب بیا بابا.......
بعد تماس😟😟😟😟😟
از زبان جون می:بهم خبر دادن ازاد شدم باورم نمی شد یعنی کی برام اینکارو کرده اصلا مهم نیست ....تا پام رسید بیرون لباسامو عوض کردم و یه دسته گل رز قرمز خریدم🌷 و بدون اینکه به کسی خبر بدم رفتم بیمارستانی که کوک بستری بود😨
رسیدم از پرستار اتاقشو پرسیدم و رفتم داخل اتاق کسی نبود منم فرست و غنیمت شمردم و رفتم و اون دسته گل و گذاشتم روی میز کنار تخت و بعد رفتم جلوی تخت وایستادم و سرمو پایین انداختم و گریون گفتم:معذررررت می خوامممممم اقای جونگکوک😭😭😭😭😭😭😭
جونگکوک گفت:اشکالی نداره میدونم تو مقصر نیستی........
که یک هوووووو.......😔😶
جیمین وارد اتاق شدو از دیدن جون می عصبانی شد😡😬😠😤
بالحنی عجیب وباکنایه گفت:این دختر اینجا چیکار میکنه کوکی......
وبعد با صدای بلند داد زد:اومده جاتو پیدا کنه و ادماشو بریزه سرت این ادم خرابکار.......جون می با شنیدن این کلمات ازار دهنده........ از اتاق بیرون دوید و رو صندلی نشستو دست به سینه،سرشو انداخت پایین هم عصبانی بود وهم ناراحت بعدم شروع به گریه کردن کرد.......😭😭😭😭😭😭😭😶
ار ام وارد اتاق شدو گفت:چتونه بیمارستان و رو سرتون گذاشتید😡....جیمین با کنایه گفت:به این جونگکوک خان بگید که دشمن و دوست فرق دارن باهم.......شوگا:مگه چیزی شده.....😓
تهیونگ سرشو انداخت وپایین و گفت: اره اون زنگ زده و شکایت و پس گرفته....جین:چیکار کرده.....😨
بعد اعضا باهم بحث میکردند و سر تهیونگ که گذاشته اینکارو بکنه،، غر میزدند........
که کوک حالش بد شدو گفت:کافیه از اتاق برید بیرون حالا(حالارو بلند گفتا) همه رفتند بیرون و دکتر امد بالاسرش و از پاهاش عکس گرفت و هراسون (هراسون یعنی با ترس)
از اتاق اومد بیرون😨 گفت: سریعا باید ببریمش اتاق عمل.......هرچی اعضا میپرسیدند چرا جوابشونو نمیدادند😑.........وقتی رفتند اتاق عمل جون می تازه فهمیده بودو گفت:چش شده....جیمین:دسته گلی هست که شما آبش دادین.😑....
بعد از ساعت ها
دکتر سرشو انداخت پایین واز اتاق عمل امد بیرون...........😱😨
وی:اقای دکتر حال بیمارمون چطوریاس ......دکتر جوابشو نداد و تند تر راه رفت واز اونجا دور شد😡😓😑 بقیه اعضا مخصوصا جون می دور پرستارو گرفتندو اونو سوال پیچ کردند پرستارم آروم گفت:متاسفم تا حالا همچین چیزی ندیده بودیم😨 .......نمونه کمیابی هست.....ولی....ولی اون ممکنه دیگه هرگز نتونه روپاهاش بایسته..........همه اعضا به خصوص جیمین شوکه شدند😶 و جیمین انگشتاشو بهم مشت کردو خیلی عصبانی به طرف جون می امد😑😶.......😨😨😨😨😨😨😭😭
همون موقع ها بود که سرو کله یی چوااا پیدا شد(بعد از اینکه صبح اون روز با جونگکوک خداحافظی کرد رفت ژاپن برای یک سری کار های دفتری پدرش، وقتی شنید چه بلایی سر جونگکوک اومده بلیط گرفت که برگرده ولی بلیط برا دوروز بعدش بود)
یی چوااا بادیدن جون می عصبانی شدو گفت:این همون دخترس......جیمین:اره خودشه.......یی چوااا بی تفاوت رفت تو اتاق...........
پرستارا سعی کردن جلوشو بگیرن اما نتونستند......بادیدن جونگکوک شکه شدو گفت :خودم ازت شکایت میکنم(باجون می هست)..........دیدی چه بلایی سر جونگکوک اوردی....جون می با گریه فراوان گفت:من خیلی متاسفم......😭😭😭😭😭😭😭😭
شوگا اومدو دست شو رو شونه اش گذاشت(شونه جون می) وگفت:گریه دیگه فایده ای نداره اون ازمون خواسته(جونگکوک قبل از اینکه بره اتاق عمل ازشون خواسته که.......)
که از تو مراقبت کنیم تا حالش خوب شه.....یی چوااا :چی داری میگی.....اون باید بره زندان....جیمینم موافقت کرد......😬
شوگا:ولی خود کوک شکایتی نداشت پس اون ازاده.......😑😶یی چواااعصبانی گفت:اخه چرا باید جونگکوک همچین چیزی بخواد هااااا یکی توضیح بده😤😣😡😬😠......جیمینم ناراحت سرشو انداخت پایین وگفت از رو دلسوزی بوده دیگه تو خودتو ناراحت نکن ........😑😐😔
خیله خوب این تستم تموم شد خیلی براش وقت گذاشتمو لطفا زیر تستو لایک کنید........😀😀😀😀😀
نظر بدین و کامنت بزارید که خوب بود یانه یا دیگه راجب چیا تست بزارم.......داستانای دیگمم بخونید😘😘😘😘😘😘
واقعا متاسفم که جیمین اینجوری شد ولی بهتون قول میدم جلوتر از شخصیتش بیشتر از جونگکوک خوشتون میاد......براش نقشه ها دارم.......😂😂😂😁😀😊😑😐😘😘😘😘😘😘😍😍😍😍 لطفا در خانه بمونیدو نکات بهداشتی را رعایت کنید تا کرونا برود😷
لایک زیر تست و نظر هم فراموش نشود😘😙
9 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
15 لایک
خیلی مزخرفه من متمعنم تو پسری که انقدر ابرو ریزی میکنیئیییییییییی بی نذاکت 🤬🤬🤬🤬🤬🤬🤬🤬🤬🤬🤬🤬🤬🤬🤬😡😡😡😡😡😡شب میام به خوابت یَک بلایی سرت بیارم که مرغای اسمون به حالت گریه کنن شیر فهم شد👿👿یا شیر گاو
اگه اینجوری بزاری خیلی باحال میشه بعد مثلا بعد از اینکه عمل انجام شد جون می بره یه جای دیگه و به اعضا بگه به کوک نگن که اون اهدا کننده بود چون نمیخواست کوک ناراحت بشه بعد از مدت کوک از اعضا میپرسه و اونا بهش میگن جون می اینکارو کرد
خیلی خوب بود مثلا این دکتره بیاد بگه مثلا یه راه وجود داره که کوک خوب بشه و اون اینه که یه نفر با این مشخصات باید یکی از مفاصل پاش رو اهدا کنه میدونم همچین چیزی وجود نداره ولی داستانه دیگه و فقط جون می این مشخصات رو داره بعد که اهدا میکنه خودش اسیب میبینه و به مدت 1 سال نمیتونه راه بره بعد و ادامه اینجوری باحال میشه
یه چیزی مثل همین درست میکنم ولی واقعی ترش اگه اینجوری دوست دارین