بفرمایین خوبه؟
آخخخخ....*سرفه کردن.....خوبه دیگه نوبت منه. خون رو از رو لبش پاک میکنه و داس بزرگش رو تکون میده و......*میریم به گذشته، مادر:«دایانا» برو یه ذره نون بخر و بیا. دایانا:ولی مادر ما که به اندازه ی کافی نون داریم. مادر دایانا:یادت نیست بیشتر نونمون رو دادیم به مردم؟. دایانا:مادر چرا همیشه غذامون رو باید به مردم بدیم؟. مادر به سمت دایانا میره موی دایانا رو میزاره پشت گوشش و با لبخند میگه:چون بعضی ها اونقدری پول ندارن که بتونن باهاش غذا بخرن تو دختر بزرگی شدی باید این رو درک کنی. دایانا:چشم مادر الان میرم نون بخرم. و با لبخند در خونه رو باز میکنه و میره بیرون
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
17 لایک
عکس گل صنوبر افتاده بود رو برکه
ماهیا اشک میریزن چک چک چک رو برکه🗣🗣
عیدت مبارک دوست قدیمی.
یروزی تلافی میکنم
ببخشید آدم بدی بودم
ولی حقمم این نبود
دوستت داشتم
اصلا میبینی؟
عوضی
من دوستت داشتم
من نمیخواستم ناراحتیتو ببینم
حالا تو هم اینجوری جبران کردی که بشی عامل ناراحتیم؟
این چه دوستی ای هست؟
چه دنیاییه؟
چه محبتیه؟
کبریت های سوخته هم زمانی درخاتی شاد بودند
مانند ما که دورانی داشتیم...
بک بده
ولف گرل
لطفا برگرد
داره دیر میشه ها...