
این یه داستان دبیرستانیه راجع به یه پسر که بیماری قلبی داره و از زندگی خوشش نمیاد تا اینکه... بریم داستانو بخونیم امیدوارم خوشتون بیاد 😊💙
سلام به همه من آریتام کسی که داره دفتر خاطرات بعضی هارو براتون می خونه سوکی: اِی وای بدش به من تو کی اینو برداشتی 😟 اریتا : میشه بخونیش لفطا لفطا ( واسه لوس کردن) من که تو همش بودم بخونش دیگه 😇 سوکی: باشه مثل اینکه چاره دیگه ای ندارم اول بزا خودمو معرفی کنم من سوکوتو یونکیجی هستم یه دانش آموز دبیرستانی بهترین دوستم کای هست و بغل دستیش که یه زمانی بغل دستی منم بود و الان یه جورایی با هم دوستیم اسمش مانا هست کسی ام که دفتر خاطرات کاملا 😡 شخصی منو برداشت و وادارم کرد داستان زندگیمو بگم آریتا نام داره آریتا : خوشبختم 😄 سوکی : خب اسم داستان اینه زندگی هر روز من من میخوام داستان زندگی خودمو براتون بگم که با اومدن یه دختر عوض شد
سوکی : اون روز هم یکی از روزای معمولی بود که من مثل همیشه از خواب بیدار شدم یه دوش گرفتم و موهامو خشک کردم لباسای مدرسه رو پوشیدم و رفتم طبقه پایین تاصبحانه بخورم و با خانواده سلام علیک کنم . سوکی: سلام مامان سلام یاها ( یاها اسم باباش هستش ولی نمی دونم مال دختره یا پسر اگر ایرادی داشت به بی نقصی خوتون ببخشین) مامان: سلام پسر خوشگلم بیا قوربونت برم این ناهار امروزت صبحانت هم بخور که دیرت نشه 😄 سوکی: یاها دوباره دیرت نشه ( این جمله ایه که من هر روز بهش میگم آخه میشینه رو صندلی روزنامه الکترونیک رو باز میکنه یه لیوان قهوه میزاره بغل دستش و فکر میکنه زمان می ایسته تا آقا قهوَشو بخوره ) یاها : ای وای دوباره نه 😣. ( بدو بدو رفت لباس پوشید منم بهش گفتم :دوباره کرواتت رو برعکس نبندی😌) مامان : برو دیگه الان خودت هم دیرت میشه ها ...
راه مدرسه من نسبت به خونم نزدیکه ولی من همیشه از بازار میرم تا یکم از بچه های مدرسه دور بمونم ( بهتون میگم چرا) ولی تو بازارم همه بهم زل میزنن و تا منو میبینن لپاشون قرمز میشه 😧 بالاخره رسیدم به مدرسه هندزفری میذارم تو گوشم ( هر روز ) تا صدای جیغ و داد دخترا و غش کردنشون وقتی منو میبینن نشنوم . آریتا : پس واسه همینه خیلی از روزا که صدات میزنم جواب نمیدی 😞 سوکی : حالا.... ( خب همه دخترا میگن من خوشگل ترین پسر مدرسم یه جورایی من شاهزاده توی مدرسم واسه همینه که قیافه دخترا وقتی منو میبینن 👈🏻😍😆 اینجوری میشه خیلیاشون هم غش میکنن) راستی یه نکته دیگه من همیشه چه تو خونه چه تو مدرسه قیافم 👈🏻😑😐😑😶😒 همیشه اینجوریه بستگی به زمانش داره . داشتم راه میرفتم که مثل همیشه میرا جلوم سبز شد...
سوکی : من موندم این دختره از کجا میاد جلوی من ظاهر میشه 🤔 میرا : سلام سوکوتوی عزیزم امروز حالت چطوره 😄🤗😍 ( بذارین این نکته رو درباره میرا بگم که اون باباش از این خر پولاست و میرا همش با پول بابش پوز میده ) سوکی : 😐 سلام --- میرا . و سرم انداختم پایین و رفتم . میرا : باورتون میشه ..... اون امروز ...... دو کلمه باهام حرف زد 😆💣💥💥💥 دارم از خوشحالی منفجر میشم . دوستای میرا : میرا آروم باش زشته بین این همه آدم همچین اداهایی از خودت در بیاری . برگردیم سمت خودم من رفتم داخل ساختمون مدرسه و وارد کلاسم شدم هر بار که میام تو کلاسم به خودم میگم ( البته تو ذهنم) خدایا شکرت که ۹۹ درصد همکلاسی هام پسرن فقط یه دختر تو کلاس ما هست که اونم یه هفتس غایبه انگار سرماخورده با همون قیافه خنثی میرم میشینم رو صندلیم ( راستی صندلیه من کنار پنجره ست من همیشه بیرونو نگاه میکنم ) که یدفعه...
یکی از پشت میزنه تو کمر من ( مثل هر روز ) قبلنا برمیگشتم نگاش میکردم ولی تازگی حتی سرم هم بر نمیگردونم بعد کای میاد جلو و میگه : چطوری رفیق؟ بعد موهامو میریزه به هم سوکی : ولم کن کای امروز حوصلتو ندارم 😑 کای : آره انگار این حرفو یه جایی شنیدم بذار ببینم .....هر روز داری بهم میگیش.راستی امروز قراره یه دانش آموز جدید بیاد میدونی... سوکی : به من چه 😐 کای : واقعا موندم من چرا با تو دوست شدم 🤔 سوکی : چون بهتر از من پیدا نکردی و ریز ریز خندیدم. کای اومد جواب بده که یکی از همکلاسی ها اومد جلو و گفت سوکوتو سان !!! سوکی : هان ... بله همکلاسی: میرا وسط حیاط مدرسه جیغ و داد راه انداخته برو جلوشو بگیر سوکی : من ؟ او به من چه ربطی داره ! کای از تو پنجره نگاه کرد و گفت : الان مردم چین هم متوجه میشن که تو بهش سلام کردی و ریز ریز خندید...
بعدش من گفتم یه فکری دارم 😈 کای : اوه اوه اون رگ شیطانیش زد بالا ( آخه هر وقت رگ شیطانیش بزنه بالا اصلا براش مهم نیست چیکار میکنه فقط انجامش میده مثل اون دفعه که تو دبستان معلم ورزش توپشو توفیق کرد اولش ناراحت بود ولی بعد به فکر انتقام گرفتن افتاد و بعدش... ) سوکی : کای من دارم تعریف میکنم تو چرا میپری وسط آریتا : بذار بگه بعدش چی شد !!! سوکی : ای بابا 😒 کای : داشتم میگفتم بعدش رفت آبمیوه انارش که صبح باهام خریدیم ریخت رو کل برگه های نمره ها و حضور غیابای مدرسه آریتا : 😲 really؟؟؟؟ کای : هیچی دیگه چون کسی ندیده بودش نفهمیدن کار کیه ولی انتقامشو گرفت . سوکی : حالا اجازه میدین بقیشو بگم ؟😒 . کای : بفرمائید 😋 سوکی تو ذهنش : حقش بود الان یه پس گردنی گنده ازم بخوره . خب کجا بودیم 🤔 آهان یادم اومد
من یه فکر شیطانی داشتم اول رفتم تقدیر نامه ای که برای گرفتن کمربند مشکی جودو بهم دادن رو برداشتم و از روی دست خط استادم که ازم تقدیر کرده بود یه نامه برای میرا نوشتم ( کای : بذارین بگم که سوکوتو یا همون سوکی میتونه خیلی عالی امضا و دست خط بقیه رو جعل کنه بدون اینکه حتی خود طرف بفهمه ) و به کای گفتم پرتش کنه سمت میرا . کای : چرا من ؟! 😦 سوکی : که اگر بفهمه یقه تورو بگیره 👿 کای : 😒😤 باشع بابا . بعدم پرتش کرد صاف خورد تو سر میرا همه کلاس پشت دیوار قایم شدیم که مبادا مارو ببینه وقتی میرا نامه رو خوند رفت تو شُک دیگه صدا ازش در نیومد بعدش سرشو گرفت بالا با یک غرو حال به هم زن رفت تو کلاسش من و کای هم زدیم قدش ولی یه هو آقای میساکی ( معلمِموم) اومد تو کلاس و گفت : آخ جون مهمونی گرفتین چرا منو دعوت نکردین ؟ 😀 ( معلم ما پایه همه چیزه ) بعد ما همه نشستیم سر جامون که آقای میساکی به من گفت ...
اول رو به بچه ها گفت یه دانش آموز انتقالی امروز میاد تو مدرسه مطمئنا همه در موردش شنیدین ( همه سرشون رو به نشانه تایید تکون دادن ) اون میاد تو کلاس ما فقط نمی دونم چرا هنوز نیومده 🤔 . بعد به من گفت : سوکوتو سان پاشو برو ببین کجاس 🙄 سوکی : ببخشید چرا من ؟!😐 مگه نمی خواین درس بدین ؟ میساکی : تو که کل کتابو حفظی سر تدریس همش زل زدی به اون پنجره پاشو برو غر هم نزن 😏 سوکی : سرشو تکون داد ( به نشانه بله چشم استاد بزرگ 😅) رفت از کلاس بیرون با همون قیافه 😐 رفت سمت دفتر مدیر و در زد مدیر : بیا تو سوکی در و باز کرد مدیر تا سوکوتو رو دید 😄 واااای سوکوتو سان شما کجا اینجا کجا ؟ چیشده که ما سر زدی بگو عزیزم چیکار داری ؟ ( تا حالا مدیر به این خوش اخلاقی دیده بودین ؟ من که ندیده بودم ) سوکی : سلام ( بدون هیچ مقدمه ای ) دانش آموز جدید نیومده اینجا ؟ مدیر : یعنی با من کار نداری ☹ نه نیومده برو جلوی در مدرسه رو ببین . سوکی : ممنون😐 و رفت.
قسمت بعد : دانش آموز جدید کیه ؟ ___ ۸۵ درصد دخترا مثل همن ____ پسره ی مغرور از خودراضی ____ تو سوکوتو رو خوب نمیشناسی . امیدوارم خوشتون اومده باشه اگه میخواین قسمت بعدی رو بزارم تو نظرات بگین اگه نظرا و لایک ها از ۱۰ تا بالاتر رفت میزارم . عکس بقیه سخصیت ها رو تو قسمتای دیگه میزارم چالش : به نظرتون سوکی خوشگل تره یا کای ؟ تصاویر بالا سوکی و کای هستن .
دیگه دستام درد گرفت 😅 چیزه دیگه ندارم بگم خدافس👋🏻💙
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
چرا پارت بعد این داستان و داستان قبلیت نمیاد؟؟😟💛
دیگه قبلی و نمی نویسی؟