ناظر تست چیز بدی نداره رد یا شخصی نکن پلیز
صبح روز بعدی توی دانشگاه مایکل رو دیدم و یکم باهم صحبت کردیم.مایکل گفت که اسم اون دانشمنده،جیسون رابِرز هه.حداقل الان اسمشو ميدونم.دیگه کم کم به غروب نزدیک شده بودیم و هوای گرم تابستانی رو به خنکی شب میرفت.طبق معمول لای خاک و گُل های رز بودم و داشتم بهشون رسیدگی میکردم.به توضیحات الن راجب اینکه چطوري باید حشرات رو ازشون دور نگه دارم گوش میدادم و سعی میکردم طبق دستوراتش عمل کنم.
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
12 لایک
*مودموقتییسالمنتظرمپارتبعدوبعدی:*
چرا پارت بعد نمیزاری الان یه سال شدهاااا
خب حمایت خیلیییی کم بود😞
تلو خدا بزارررر بقیه رو چیکار داری من خودم ۱۰۰۰ نفرم خوبه؟؟؟😂😂😂
😢راستش من دوران مدارس نمیتونم هیچ پارتی بذارم شاید عید گذاشتم شاید هم تابستون ولی خب مرسی بابت حمایتت مهربونم(◍•ᴗ•◍)✧*。
پس پن در انتظار میکنم
🤌🏻👌🏻❤🌹
عالی بود
ممنوننن
عالی بود♡
فقط پارت هاروخیلی دیربه دیرمیدی
مرسیی
😬😬😬ميدونم و شرمندم درواقع خیلی کم وقت میکنم بنویسمش یا اصن وارد این پیجم شم