
همون لحظه شماره ای ناشناس زنگ زد تلفن رو برداشتم گفتم:الو بفرمایید جواب داد:سلام خانم صدا برام آشنا بود گفتم:شما؟ گفت:امشب همدیگر رو ملاقات کردیم خانم. گفتم:ششششششممممممااا زبونم بند اومده بود شماره من رو از کجا داشت گفتم:شما.....تلفن منو ازززز ککجا دارین؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/ گفت:از رو گوشیتون برداشتم وقتی خوابیده بودین ولی بازم عذر میخوام بابت این کار زشتی که کردم گفتم:نه مشکلی نیست گفت:خواستم بهتون بگم تو خیابون آکسفورد برین روی صندلی کنار پیادرو بشینید تا من شمارو ببینم یا شما منو ببینین/ گفتم:او ممنونم که خبر دادین این شماره شماست؟ گفت:خیر توسط تلفن عمومی با شما تماس گرفتم. گفتم:ببخشید میتونم اسمتون رو بدونم ؟ گفت:گشتاخی من رو ببخشید مهم ترین چیز بود که فراموش کردم اسم من لوید هستش لوید فورجر گفتم:خوشوقتم آقای فورجر منم لوسی هستم لوسی پیترز گفت:از آشنایی شما خرسندم خانم پیترز عذر خواهی میکنم این وقت شب مزاحم شدم خدانگهدار گفتم:خدانگهدار
تلفن رو قطع کردم از ذوق داشتم میمردممممممممم خیلی باکلاس و با ادب حرف میزدددددددددد ووووییییییی ولی احساس عجیبی دارم چرا باید با تلفن عمومی زنگ بزنه کمی مشکوکه احساس میکنم یکی داره منو میبینه مامانم در اتاق رو زد:میتونم بیام داخل؟ گفتم:نمیدونم در رو باز کرد و اومد تو و نشست روی تختم گفت: کی بود؟ برایان بود فردا میری پیشش؟ میری سالن رقص؟؟/ چی باید بگمممممممم؟ گفتم:امممممممم برایان بود فردا باهاش میرم کافی شاپ همین عجب دروغی گفتم گفت:فکر نمیکردم بعد اون حرفا باهاش بری بیرون _من واقعا هم باهاش نمیرم بیرون نمیدونم ب مامانم چی بگم یکدفع زنگ در رو زدن مامانم گفت من میرم باز کنم بشین هنوز باهات حرف دارم
این وقت شب کی میتونه باشه ........ مامان با ذوق اومد تو اتاق و گفت:برایاننن اومده لوسیییییییییی واتتتتت وات دددددد.............. خدااااااااااااا سریع رفتم در اتاقم رو قفل کردم و رفتم زیر پتو قایم شدم من بلاکش کردم نیمشم تغییر دادددددددددددددددممممممممم وای خدا آبروم میره الان جلو مامان بابا........ در اتاقم زده شد :لوسی منم برایان لطفا درو باز کن گفتم:برووووو نمیخوااااااممممممم مامانم گفت:لوس نشو درو باز کن برایان:ازت خواهش کردم درو آروم باز کردم و رفتم زیر پتو قایم شدم برایان درو پشت سرش بست ولی مثل اینکه کسی همراهش نیست احساس کردم روی تخت نشسته گفت:نمیخوای چیزی بگی:؟ جواب ندادم دستش رو روی پتو دقیا جایی ک سرم بود کذاشت گفت:چیزی شده ؟ چرا بهت زنگ زدم اونطوری کردی؟ گفتم:ازت چندشم میشه باورم نمیشه اینو بلند گفتم گفت:نکنه ماجرای اوو پسر پتو رو کنار زدم و اشک هام سرازیر شد جیغ زدم:همش زیر سر توهههههههههه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ازدواج؟؟؟؟؟؟دیووونهههه شدیییییییی؟؟؟؟؟؟؟؟؟میدونی بابام بهم چی میگه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟میگه نوه میخوام اونم پسر چند تاااااااااااااااااا لعنتی درباره من چی فکر کردیییییییی؟؟؟؟؟؟مامانم میگه اینا تو کافه راجب حلقه و ازدواج و تاریخ عقد و عروسی حرف میزننننننن!!!! سرم رو روی سینش گذاشتم و با مشت به سمت راست سینش میکوبیدم و میگفتم:چراااااااااااااااااا چرااااااااا چرااااااااااااااااااااااااااااااا
و کم کم خودم رو روی زمین انداختم و اشک میریختم گفت:نمیخواستم این موضوع رو بفهمی گفتم:من هنوز بچممممممم من 20 سالمهه گف:داشتی با کی صحبت میکردی؟ تعجب کردم داد زد :داشتی با کی صحبت میکردی؟
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عرررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررر عالیییییییییییییییییییییییییییییییییی بوددددد💕اصن رو برایان کراش زدم😂💔بیچاره دلم براش میسوزه:")💔
😹😹😹
میشه پارت بعد رو هم زود بذاری((:؟خیلی داستانت رو دوس دارمم
چشششششششششم اصن دیدی 2 تا پارت گذاشتم با هم:)
عررر
مرسی که زود گذاشتییییی😗💗💗
💜💜💜💜
قسمت بعد اومد ولی خیلی کیفیتش بده ببخشید:)
عالییییییییییییییی
مرسییییییییی
کسی*
براین از کجا میدونست لوسی داره با مسی حرف میزنه؟
قسمت بعدی میفهمین😔🐾
بازم میخواممممممم
میزارم
خداااااااااااااااااااااااااااااااااا
کام اولیو بخون ببین اون چی میکشه😔😹🐾
😂😂😂
چرا...چرا تموم شد
😔
اون تیکه ک سرشو رو سینش گذاشت و دستشو میکوبید و میکف چرا من اشکم درومد یکی منو آروممممم کنهههه😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭
وای خدای من آروم باش تین فقطب داستانهههه