
ارهخلاصهمرسیازحمایتاتونمیگفتینکهوقتیبدمبهپارتایبالاترحمایتابیشترمیشهولیخب
《♧Unexpected love¡¿》 《♧عشق غیر منتظره¡¿》pt10 کانگهو:/ سوار ماشینم شدنو به سمت خونه حرکت کردم من ادم ترسویی نبودم ولی الان از ترس دارم به خودم میلرزم اگه اون ع*ضی بلایی سر ا.ت یا خانوادم بیاره چی باید..باید تسلیم شم اره مثل همیشه بغض گلممو گرفت غرم و بغصم باهم میجنگیدن که مثل همیشه بغضم برنده شد {شاید با خودتون بگید که کانگهو چرا هی انقد گریه میکونه اره اون وقتی به دنیا اومد پدرش بعد اینکه فهمید مریضیه تنفسی دار میخواست بکشنش چون پول خرید داروهای اونو نداشت و مادرش با کانگهو از شهر خارج شدن و مادرش با یه اشپز ازدواج و مرد خیلی خوبیه ولی پدر کانگهو دنبالش میکرده و میبرتش و تا دوسال میبرتش یه جای دور افتاده و به ندرت بهش غذا میده و اب و بیمارش پیشرفت میکنه وقتی پیداش میکنن و کانگ هو بیمارستان بستری میشه و توی مدرسه کسی باهاش دوست نمیشه تا وقتی که کانگ هو بزرگتر بشه خیلی بیماریش پیشرفت میکنه ولی بازم زنده میمونه و بقیه داستانم که میبینید }
ا.ت:/ نم نم بارون میومد و روی پنجره ها قطر های اب معلوم بود گرما و سکوت ماشین با سرما و شلوغی بیرون تضاد خوبی داشت چشمامو بستم و به پنجره تکیه دادم و به حرفای جناب کیم فکر کردم ...... ÷خانمجئون..خانمجئون *یهو به خودم لرزیدم ب..بله ÷رسیدیمم *عا م..منونم میخواستم از ماشین پیاده شم که دست جناب کیم مانع شد ÷فردا ساعت 6 صب جلو در باشيد *جناب کیم من خودم تا فرودگاه میام شما با خانوادتون بیاد ÷خانم جئون گفتم فردا ساعت 6 میام دنبالتون *چشم..از ماشین پیاده شدمو به نشانه احترام خمو راست شدم جناب کیم ماشینو روشن کردو رفت زنگ خونرو زدم و کانگ هو درو باز کرد
ا.ت:/ نم نم بارون میومد و روی پنجره ها قطر های اب معلوم بود گرما و سکوت ماشین با سرما و شلوغی بیرون تضاد خوبی داشت چشمامو بستم و به پنجره تکیه دادم و به حرفای جناب کیم فکر کردم ...... ÷خانمجئون..خانمجئون *یهو به خودم لرزیدم ب..بله ÷رسیدیمم *عا م..منونم میخواستم از ماشین پیاده شم که دست جناب کیم مانع شد ÷فردا ساعت 6 صب جلو در باشيد *جناب کیم من خودم تا فرودگاه میام شما با خانوادتون بیاد ÷خانم جئون گفتم فردا ساعت 6 میام دنبالتون *چشم..از ماشین پیاده شدمو به نشانه احترام خمو راست شدم جناب کیم ماشینو روشن کردو رفت زنگ خونرو زدم و کانگ هو درو باز کرد
ا.ت:/ نم نم بارون میومد و روی پنجره ها قطر های اب معلوم بود گرما و سکوت ماشین با سرما و شلوغی بیرون تضاد خوبی داشت چشمامو بستم و به پنجره تکیه دادم و به حرفای جناب کیم فکر کردم ...... ÷خانمجئون..خانمجئون *یهو به خودم لرزیدم ب..بله ÷رسیدیمم *عا م..منونم میخواستم از ماشین پیاده شم که دست جناب کیم مانع شد ÷فردا ساعت 6 صب جلو در باشيد *جناب کیم من خودم تا فرودگاه میام شما با خانوادتون بیاد ÷خانم جئون گفتم فردا ساعت 6 میام دنبالتون *چشم..از ماشین پیاده شدمو به نشانه احترام خمو راست شدم جناب کیم ماشینو روشن کردو رفت زنگ خونرو زدم و کانگ هو درو باز کرد
کانگهو:/ رسیدم خونه و بعد از گرفتن دوش لباسامو پوشیدم و روی مبل دراز کشیدمو مشعول فیلم نگاه کردن شدم که با به صدا درومدن زنگ خونه از جام بلند شدمو رفتم درو باز کردم ×سلام *سلام اوپا وارد خونه شدیم ×خوبی *ها ا..اره اوکیم ×ولی ظاهرت چیز دیگه ای میگه *نه فقط خسته ام ×برو لباساتو عوض کن بیا غذا بخوریم *چشم بعد لز چیندن سفره ا.ت اومد و نشست تا غذابخور در طول سرف غدا حرفی ردوبدل نشد و ا.ت با غذاش بازی میکرد خیلیم کم غذا خورد و میشد از قیافش ناراحتیو خوند غذا رو خوردیم که ا.ت *کانگهو میخوام باهات حرف برنم ×اره چرا که نه رفتیمو توی کاناپه نشستیم ×ا.ت چیزی شده حرف بزن *فردا برای..یه.سفر کاری قراره با رئیسم بریم نیویورک ×با ریئست *اره...سه روزه برمیگردیم ×عا..خب پاشو برو وسایلتو جمع کن دیگه باید بخوابی *از جام بلند شدمو کانگ هو رو ب*ل کردم و شروع کردم به گریه کردن ×یااا چرا گریه میکنی *دلم...نمیخواد برم صورتشو تو دستام قاب کردم و گفتم ×میری و سه روزه میای خوب *اهوم
اومیدوارم خوشتون بیاد پادت کمی مونده به اخر >>>
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
خیلی گشنگه ( ;∀;)
تست خوب بود
بهترین راهها برای نه گفتن؟
اوکی ولی خوشحال میشم بهش سربزنین
ممنون میشم پین کنی ᵕ̈
فالوم کنید بک میدم