ارهخلاصهمرسیازحمایتاتونمیگفتینکهوقتیبدمبهپارتایبالاترحمایتابیشترمیشهولیخب
《♧Unexpected love¡¿》 《♧عشق غیر منتظره¡¿》pt10 کانگهو:/ سوار ماشینم شدنو به سمت خونه حرکت کردم من ادم ترسویی نبودم ولی الان از ترس دارم به خودم میلرزم اگه اون ع*ضی بلایی سر ا.ت یا خانوادم بیاره چی باید..باید تسلیم شم اره مثل همیشه بغض گلممو گرفت غرم و بغصم باهم میجنگیدن که مثل همیشه بغضم برنده شد {شاید با خودتون بگید که کانگهو چرا هی انقد گریه میکونه اره اون وقتی به دنیا اومد پدرش بعد اینکه فهمید مریضیه تنفسی دار میخواست بکشنش چون پول خرید داروهای اونو نداشت و مادرش با کانگهو از شهر خارج شدن و مادرش با یه اشپز ازدواج و مرد خیلی خوبیه ولی پدر کانگهو دنبالش میکرده و میبرتش و تا دوسال میبرتش یه جای دور افتاده و به ندرت بهش غذا میده و اب و بیمارش پیشرفت میکنه وقتی پیداش میکنن و کانگ هو بیمارستان بستری میشه و توی مدرسه کسی باهاش دوست نمیشه تا وقتی که کانگ هو بزرگتر بشه خیلی بیماریش پیشرفت میکنه ولی بازم زنده میمونه و بقیه داستانم که میبینید }
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
4 لایک
خیلی گشنگه ( ;∀;)
تست خوب بود
بهترین راهها برای نه گفتن؟
اوکی ولی خوشحال میشم بهش سربزنین
ممنون میشم پین کنی ᵕ̈
فالوم کنید بک میدم