بلید بخونید♡
نامجون ویو
بلیطامونو دادیم رفتیم توی هواپیما و نشستیم خانم جئون نشست سمت چپ و منم سمت راست بعد از حرف زدن خلبان و گفتن یسری نکات ، هواپیما حرکت کرد نگاهی به خانم جئون کردم دستاشو روی دسته صندلی فشار میداد و عرق کرده بود ، کل بدنش میلرزید فک میکنم ترسیده حب من چه نه دستم اومد بالا و بدون فکر کردن دستمو گزاشتم روی دستشو چشمامو بستم ، حتی چشم بسته ام میتونم متوجه تعجبش بشم ولی ضربانم قلبم قابلیت اینو داشت که بدنمو سوراخ کنه و بیاد بیرون 3>
حس خوبی داشتم حسی که انگار سال ها منتطرش بودم همیشه اون سرندپیتی من بود میتونستم ترمیم شدن تمام زخمی که تو گذشته خوردمو احساس کنم همچیز تغییر کرده حالا من دیگه اون ادم سرد بد اخلاق دارک نیستم همه تغییر میکنن درست مثل من {توی نتیجه معنی سرندپیتیو میزارم}
ا/ت:/
همون موقع که وارد هواپیما شدیم یاد اوجوشی و اجوما بغضم گرفت نه ا/ت گریه نکن تو قوی هستی بغصمو قورت دادم با صدای جناب کیم از افکارم اومدم بیرون
÷خانم جئون..خانم جئون *ب..بله ÷بفرمایید بشینید *عا..م..ممنون
روی صندلی نشستمو چشمامو بستم تا خودمو ارم کنم سعی میکردم بخوام ولی نمیشد پرسنل هواپیما چند تا نکته رو گفتن و با روشن شدن هواپیما به خودم لرزیدم جناب کیم خیلی ریلکس هنذفری تو گوشش گزاشته بودو چشماشو بسته بود محکم به صندلی چسبیدمو کمربندمو پنجررو بستمو دستمو به دسته صندلی فشار میدادم عرق کرده بودم که با حس کردن دست یه فرد روی دستم چشمامو باز کردم دست جناب کیم بود متعجب به جناب کیم نگاه میکردم ولی اون خیلی اسوده به صندلی تیکه داده بودو چشمشو بسته بود این الان چی بود چرا حس خوبی بهم میداد به صندلی تکیه دادمو لبخند ملیحی زدمو با باز کردن پنجره بیرونو تماشا میکردم..
7 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
4 لایک
خیلیمنتظرشبودم.
ممنونکهگذاشتی'>
ازممنونمبیب
توکهخیلیتستاتخوبهچرامیایتستاینزخرفوبیطرفدارمنوانجاممیدی
تستاتباحالن(((:
تست عایجلی بود ممنون میشم اگه به نظرسنجیم سر بزنید:)