با صدای کسی که گفت چه خبر برگشتم سمت صدا که آرژان رو دیدم گفتم خبر خاصی نیست بهتر من برم داخل و رفتم سمت اتاقم دراز کشیدم روی تخت امشب رو هیچ وقت فراموش نمیکنم بالاخره تونستم به کاگامی نشون بدم هر چیزی که میخواد نمیتونه بهش. برسه با به یاد آوردن ماجرای سال ها قبل وقتی نوزده سالم بود و کاگامی سعی داشت به هر روشی نظر من و در مورد خودش تغییر بده دیگه خوابم نبرد کاگامی از همون اول شخصیت خاصی داشت که هر کسی نداشت اصلا من چرا این وقت شب دارم به این جور چیز ها فکر میکنم
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
17 لایک
عالی بود آجی
ممنون آجی
توی پیوی پیا دادم اجی جون
آره اجی دیدم و جواب هم دادم
ممنون
راستی باید بگم ایده ای که توی پیوی گفتی عالی بود میتونی خودت با این ایده داستان بنویسی
ممنون خودم فکرشو نمیکردم
عالیییییییییییییییییییی
مرسی
**
عالی اجییی
مرسی
عالیه گلم
ممنون
برو توی اکانت کاربر TESTCHI و توی نظرسنجی آخرش(بهترین کاربر ماه ) به من یعنی پشمک عکاس رای بده تا فالوت کنم و پنج تا تستت رو لایک کنم .ممنون.پین ؟
اولین لایک و کامنت
مرسی