خب خب میرسیم به پارت 4....امیدوارم دوست داشته باشید.
هری آدمه بدی نبود...هرچی نباشه اون اولین دوستم بود.اما نمیتونستم این رفتارش رو تحمل کنم.
رون و هرماینی هم باهام سرد بودن...البته هرماینی منطقی تر بود.
روزها میگذشتند و من و دریکو به هم نزدیک تر میشدیم.یکی از این روزهای خاکستری،که سفیدی اش بیشتر از سیاهی اش به چشم میزد،به سمت دریاچه به راه افتادم.روزه بارانی ای بود و دریاچه را مه فرا گرفته بود.به دریاچه رسیدم...کمی گذشت که صدای پایی شنیدم.با هیجان برگشتم و گفتم:دریکو!داشتم نگران میشدم آخه یکم.... .
اما نتونستم حرفم رو تموم کنم.چشمام سیاهی رفت و از حال رفتم.
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
5 لایک
گایز من منتشر کردم نمد چرا نمیاد...
پارت 5 رو من منتشر کردم ولی هنوز نیومده چرا ؟
چرا علافی ؟
پارت بعد رک بذار منتظرم