5 اسلاید صحیح/غلط توسط: Kooki انتشار: 2 سال پیش 243 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
امیدوارم از این پارت خوشتون بیاد لاوم های من ❤
نرو خانم/آقا چرا لایک نمیکنی اول لایک کن بعد برو آفرین بچه خوب😐لایک کن دیگه ایش😐و شما ناظر منتشر کن پلیز😀
از زبان امیلی : چاقو یک میلیمتری پهلو تهیونگ بود که همون لحظه شین هه اومد😨واییی الان چیکار کنم ، شین هه : وای جناب کیم شما اینجایید ، تهیونگ : بله اینجام مگه با من کار داشتید ؟ ، شین هه : همه دارن دنبالتون میگردن لطفا با من زود بیاید تا بریم ، تهیونگ : باشه حتما بریم امیلی بلند شو باید بریم ، امیلی : باشه بریم ، از زبان امیلی : وقتی شین هه اومد مجبور شدم سری چاقو رو بزارم تو جیبم خدای من اگه یکم دیر تر میومد الان اون دیگه تو دنیا نبود و من از اینجا راحت میشدم همش تقصیر این شین هه هست فکنم باید کار این شین هه رو هم تموم کنم ، از زبان تهیونگ : نمیدونم چرا اما زمانی که شین هه اومد و بهم گفت که باید برگردیم خیلی ناراحت شدم دوست داشتم بیشتر با امیلی اونجا بمونم و طبیعت رو نگاه کنم ولی حیف که نشد😥 ،
تهیان : وای تهیونگ تو کجا بودی ؟؟ من مردم و زندم شدم دیگه حق نداری بدون اجازه من جایی بری ، تهیونگ : من ... ، امیلی : تقصیر من بود من بهشون گفتم بریم با هم قدم بزنیم عذرمیخوام ، تهیان : من که میدونم همه آتیشا از گور تو بلند میشه تو اصلا به چه حقی با تهیونگ وقت میگذرونی میدونی که اگه به پی دی نیم بگم سری اخراجت میکنه پس بهتره از تهیونگ فاصله بگیری وگرنه مجبور میشم به پی دی نیم بگم ، امیلی : چشم ، از زبان تهیونگ : اون بخاطر من خودشو پیش تهیان بد کرد وای اون دختر یک فرشتس ی فرشته بی بال که خدا اونو برای من فرستاده و من فکر میکنم که دارم ... اه من چی دارم میگم خودتو جمع کن پسر ، از زبان امیلی : وایییییی خدا مجبور شدم برای اینکه پیش تهیونگ خوب بشم خودمو ضایع کنم تا بحال کسی جرئت نکرده با من اینجوری حرف بزنه😠 من دیگه طاقت ندارم ایش😡 ، همون لحظع گوشی امیلی یا همون آریانا زنگ خورد پدر امیلی بود
امیلی : الو سلام خوبید ، لی مین : سلام دخترم خوبی چیکارا میکنی کارا چطور پیش رفت ؟ ، امیلی : چند لحظه صبر کنید ، لی مین : باشه ، امیلی : خب پدر اونجا نمیتونستم حرف بزنم الان میتونم ، لی مین : آریانا جان دل بابا برات تنگ شده ، امیلی : منم همین طور پدر دوست دارم زود تر از اینجا برم ، لی مین : امشب ساعت ۱ شب جلسه داریم بیا خونه هی سان اونجا جلسه هست ، امیلی : اما پدر من الان کمپانی نیستم ، لی مین : پس کجایی؟ ، امیلی : اعضای بی تی اس برای ضبط موزیک ویدیو اومدن طبیعت و منم اومدم چون میکاپ آرتیست تهیونگم و قراره یک هفته اینجا بمونیم ، لی مین : مگه اعضا کنسرت ندارن فردا ؟ ، امیلی : چرا دارن و فردا قراره با ون بیان سئول اما بعدش بر میگردن طبیعت ، لی مین : پس یکاری کن تو هم فردا باهاشون بیای سئول و مخفیانه بیای خونه هی سان پس ساعت جلسه تغییر کرد فردا ساعت ۶ عصر جلسه داریم ، امیلی : باشه چشم خداخافظ من باید برم ممکنه شک کنن ، لی مین : باشه خداحافظ ،
همون لحظه صدای پاهای یک نفر پشت چادر اومد و امیلی رفت بیرون و دید که شین هه پشت چادر فالگوش وایساده و همه حرف های اونا رو شنیده امیلی شین هه رو آوارد داخل چادر و چاقو خودشو از جیبش در آوارد و گرفت زیر گلوی شین هه و گفت : تو همه حرف های مارو شنیدی درسته ؟؟ ، شین هه : آ..آره 😰 ، امیلی : اگه یک کلمه از دهنت در بیاد و کسی از این موضوع خبر دار بشه قسم میخورم که این گلوی نازت رو بیخ تا بیخ ببرم فهمیدی ؟ ، شین هه : آ..آره فهمیدم ل..لطفا خ..حالا ولم ک..کن😰 ، امیلی : گمشو ، و شین هه در جا با سرعت از چادر خارج شد...
5 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
22 لایک
پارت بعد😑✌🏻
چشم حتما:)
اورین🖤👌🏻
عالی بعدی زود
باشه عشقم حتما
آمممممممممممم این پارتو فقط خوندم میشه پارت بعدی رو زود تر بزاری؟
باشه لاوم زود میزارم😘