6 اسلاید صحیح/غلط توسط: Kooki انتشار: 2 سال پیش 285 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
ناظر منتشر کن🎀
لایک کن فرزند دلبند🎀برای تستام زحمت میکشم اگه لایک نکنی دعا میکنم شب لولو بیاد بخورت 😂😐ناظر منتشر کن
از زبان امیلی : همچی داشت خوب پیش میرفت که یهو برق رفت وای خدای 😰 من فوبیا تاریکی دارم ( امیلی یا همون آریانا از تاریکی میترسه بخاطر اینکه زمانی که داخل تیمارستان بستری بود اونو داخل یک اتاق تاریک گذاشته بودن اون بخاطر دلایلی که بعدا میفهمید به مدت ۱ سال داخل تیمارستان بود) از زبان تهیونگ : من و امیلی داشتیم تو راه رو کمپانی راه میرفتیم که یهو برق رفت و من صدای جیغ بنفش یک دختر رو شنیدم و فهمیدم اونی که جیغ کشید امیلی بود و امیلی از ترس پرید تو لغب(برعکس بخون) من و باعث شد تعادلم رو از دست بدم و هردومون افتادیم زمین و همون لحظه برق اومد و تموم کارمندای کمپانی ما رو تو اون لحظه دیدن 😐😑 همون لحظه جونگ کوکم اومد ، جونگ کوک : به به چه خبره اینجا 😁
امیلی زود بلند شد و تهیونگ هم پشت سرش بلند شد و امیلی گفت : هیچی من فوبیا تاریکی دارم و وقتی برق رفت منم ترسیدم و خوردم به جناب کیم و با هم افتادیم زمین اینا همش تقصیره منه عذر میخوام ، جونگ کوک : عیبی نداره منم شوخی کردم خب تهیونگ زود برو نشون بده اتاق گریموری و بیا اینم کلید اتاق پی دی نیم گفت بدم بهت اون گفت کلید اتاق امیلی هست ، تهیونگ: اوکی باشه ممنون ، از زبان راوی : تهیونگ بیشتر جاهای کمپانی رو به امیلی نشون داد و آخر هم اتاق امیلی رو نشون اون داد و کلید اتاق هم داد بهش و گفت که این اتاق مثل خونه خودش میمونه و بعد از هم خداحاظی کردن و تهیونگ رفت ، از زبان امیلی : آخیش چقد خسته شدم چقد اینجا کسل کنندس باید پیش این جور آدما زندگی کنم وای واقعا سخته واسم باید زود کارش رو تموم کنم و برم امروزم برق رفت من پریدم شلغب(برعکس بخون) اول فک کردم کارم خیلی خجالت آور بود اما بنظرم خوب بود درسته ناخود آگاه بود اما خوب شد 😏
از زبان راوی : امیلی یا همون آریانا اون شب بعد خوردن شام زود خوابید و فردا ساعت ۷ صبح دید که دارن در اتاقش رو میزنن بلند شد و رفت ببینه کیه ، امیلی : اومدم دارم میام آخه این وقت صبح کیه😑 درو کندی اومدم ، خانم : سلام چرا آماده نیستی ، امیلی : شما ؟چرا باید ساعت ۷ صبح آماده باشم ؟!😐 ، خانم : اولا من خانم شین هه هستم منیجر اینجا دومن مگه خبر نداری ؟؟ برای ضبط موزیک ویدیو Yet to come باید بریم بیرون ، امیلی : خب مگه من علم قیب دارم بدونم 😐 باید بهم میگفتید ، شین هه : مگه جناب کیم بهتون نگفت ؟ ، امیلی : نه نگفت ، شین هه : وای خدا بدو آماده شو الان همه تو ون منتظر تو هستن ، امیلی : باشه ۵ دیقه صب کن ، شین هه : ۵ دیقه نههه زود تر 😐
امیلی : چی میگی آخه مگه چوب جادویی دارم که جادو کنم الان آماده بشم😑 ، شین هه : خیلی بلبل زبونی زود باش برو ، از زبان راوی : امیلی زود رفت آماده شد و بعد ۵ دیقه برگشت و با شین هه رفت به طرف ون و سوار ون شدن (داخل ون) ، تهیان : چرا اینقد دیر کردی شین هه ؟ ، (تهیان رئیس منیجر هاست) شین هه : ببخشید آقا امیلی آماده نبود بخاطر همین ، تهیان : راننده حرکت کن و تو امیلی چرا آماده نبودی ؟؟ ، تهیونگ : تقصیر منه من دیروز یادم رفت بهش بگم که قراره فردا برای ضیط بریم بیرون کمپانی ، تهیان : باشه اما از این به بعد بیشتر حواصب جمع باشه امیلی ، امیلی : بله حتما ، از زبان امیلی : تهیونگ ازم دفاع کرد ایشش پسره مسخره من نیاز ندارم کسی ازم دفاع کنه این تهیانم دوست دارم خفه کنم اما امیدوارم امروز بتونم کارشو تموم کنم 😑 هنوز هیچی نگذشته داره حالم از اینجا بهم میخوره دوست دارم اینجا رو خراب کنم تو همین فکرا بودم که ون وایساد و ما پیاده شدیم یا خدا اینجا دیگه کجاس چرا اینقد گرمه من میخوام برم 🙄 دیگه دارم حرصم در می آد احساس میکنم الان اگه کسی بهم ی چیزی بگه میزنم تو سرش که همون لحظه تهیونگ گفت : خب امیلی با من بیا باید بریم اون سمت تا منو گریم کنی مشتاقم بینم گریم کردنت چجوریه ، امیلی : باشه دیگه دارم میام (باداد) تهیونگ : چرا داد میزنی 😶 ، امیلی : ام ..چیره ...خب..من گفتم اینجا چون باد داره شاید صدام بهت نرسه واسه همین داد زدم😁 وگرنه من اصلا داد نمیزنم اینقد مهربونم🤐 ، تهیونگ : آها اوکی حالا با من بیا ، امیلی : باشه ، اعضا بی تی اس با گریمور هاشون رفتن داخل چادری که زده بودن تا باد مانع گریم کردن نشه تهیونگ نشست روی صندلی و امیلی شروع کرد به گریم کردن و به صورت تهیونگ دست میزد ، از زبان تهیونگ : این دختر خیلی گریم کردنش خوبه من که خوشم اومد از گریم کردنش ، بالاخره تموم شد گریم کردن و اعضای بی تی اس با گریمور ها از اتاق رفتن بیرون اما تهیونگ و امیلی هنوز داخل چادر بودن چون میکاپ تهیونگ بیشتر طول کشید بعد از اینکه تموم شد امیلی خواست بره که پاهاش گیر میکنه به سیم اتو مو و امیلی می افته روی پاهای تهیونگ که روی صندلی بود و اونا با هم به مدت ۳ دقیقه چشم تو چشم میشن و با تعجب به هم نگاه میکنن که همون لحظه ...
خب منتظر پارت بعد باشید ، ناظر منتشر کن
6 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
28 لایک
بعدی بزار تا با دمپایی نیوفتادم دنبالت
چشم 😂
امروز میزارم لاوم:)
اورین
پارت بعددددد
لطفا بیشتر بنویسسسس
فردا میزارم :)
چشم حتما
میسیییییی♡
پرفکت👌🏻💜
تنکس😍
انقدر خوشم میاد که زود میزاری داستانت رو
افرین قشنگم
ممنون فرزندم 😘
وایییی افرین عزیزم عالی بود
مرسی لاوم
عالیییی♡♡
اولین کامنت
ممنون عشقم😍
♡♡
من ناضرت بودم
تو ناظر تموم تستام بودی نه 😁
مرسی که منتشر کردی 😘
خواهش