لطفا از داستانم حمایت کنید 😞
از زبان سوک : وقتی هی سان گفت که آریانا قراره امروز بره انگار دنیا روی سرم خراب شد اگه آریانا قشاع (برعکس بخون) تهیونگ بشه چی ؟! اون موقع من دیگه نمیتونم زندگی کنم واقعا خیلی سخته که آریانا از جلوی چشام بره بالاخره بعد کلی کلنجار رفتن با خودم تصمیم گرفتم برم و باهاش رو به رو بشم رفتم و دیدم آریانا تو دستش چمدونش هست و همه کارمندا دورش جمع شدن و دارن باهاش خداحافظی میکنن منم رفتم و طرفش و بهش گفتم : خداحافظ آریاناذ امیدوارم زود ببینمت دوباره ، آریانا : ممنون که اومدی منو ببینی نگران نباش دوباره منو میبینی ، سوک : اگه تو و تهیونگ واقعا ، آریانا : هیش حرفی نزن این اتفاق می افته خودت که اخلاق منو میدونی درسته ؟ ، سوک : آره😞 ، از زبان آریانا : نمیدونم چرا اما دلم واسه سوک سوخت بالاخره با همه خداحافظی کردم و سوار تاکسی شدم و به سمت کمپانی حرکت کردم
5 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
21 لایک
بعدی زود 😐😑
حتما لاوم:)
عالی
ممنون
عالی بود عزیزم افرین😻
ممنون لاوم:)
واییی عالییی بود پارت بعد لطفاااااا🥺
مرسییی نفسم😍😘