بلونا : ♡ من....هق هق....متاسفم ! ♤ فکر نکنم این رفتار شایسته پرنسس سلطنتی باشه ! سرم رو بالا آوردم. پسری مو طلایی با چشم های قرمز رو به روم ایستاده بود ولی چشماش حالت نارنجی داشتند و مثل من سرخ نبود . £ و..ولیعهد ! ولیعهد به کسی می گفتند که امپراطوری رو به ارث میبرد و پرنس اول به عنوان ولیعهد شناخته میشد . فکر کنم اسمش کامرون بود ! ♤ فکر کنم باید یکم تنبیه بشید . شمشیر رو روی زمین کشید . صداش گوش خراش بود، نزدیک گلو خدمتکار کرد و بعدش تمام. مایه قرمزی روی صورتم پاشید . فکر کنم اسمش خون بود. پسری مو سبز کنار کامرون بود . اومد نزدیک و گفت : ولیعهد فکر کنم درس عبرت گرفته باشند! من با چشم های کنجکاو به کامرون نگاه کردم ولی بعد نظرم به چیزی که بهش شمشیر می گفتند جلب شد. چهار دست و پا به شمشیر نزدیک شدم و لمسش کردم. سطح صافی داشت و خون روش می درخشید ! احساس کردم ازش خوشم اومده لی تا خواستم به سطح برنده اش دست بزنم کامرون هلم داد عقب و گفت : ازت دفاع کردم بخاطر افتخار رویس ها ! شمشیر بدرد دختر نفرین شده ای مثل تو نمیخوره ! از کلمه نفرین شده به شدت متنفر بودم.
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
33 لایک
مخم هنگید بیشتر از وقتی که به شاگردانم درس میدهم 🤯
در حال راه اندازی مجدد
تو پارت 3 مثل آدم به همه توضیح دادم تو و تا اسلاید اول می تونی بخونی
عالی بید🥲🥲🥲❤️❤️❤️
مرسی
نمیخوای بزاریییییی😐😐😐😐😐
تو بررسیه
امیدوارم برای پارت بعدی ناظر دغ ات نده... من برای پارت یک داستانم ۲۴ ساعت صبر کردم... در صورتی که قبلا داستانا زود منتشر میشدن😐💔
داره میده
میدونی منم داره دغ میده😹💔
این صفحه قفل شده است
برای بازیابی دوباره اطلاعات روی《پاسخ میدهم!》 کلیک کنید
پارت 3 تو بررسیه قبل از شروع داستان به زبان ساده توضیح دادم
حاجی این عالیههههه
وای خیلی خوبه و گیج کننده و پشم ریزون😐🗿
تو پارت بعد کامل بهتون توضیح میدم
بل🗿
عالیییییییییییییییییی
پشما ! برگردین! تقسیر من چیه
حس میکنم با اینکه داستان فلورا بدبخت تموم شده نمیتونه به آرامش دست پیدا کنه درسته؟
مرسییی
نه بلونا رو قراره مثل جدش آزار بدم
بیچاره
عالیییییی:>>>>>
مرسییییی
خب دوباره خوندم فهمیدم. تینا(دختر فلورا) باید ق.ربا.نی میشد ولی فلورا و باباش و جد و آبادش با اقیانوس قرار داد بستن؟ که نفرین شروع شد؟ درست گرفتم یا نه😹💔
نه ببین تینا وقتی خیلی کوچک بود خواهر بزرگترش که اسمش فلورتیا بود قربانی میشه و فلورتیا قبل از م.ر.گ.ش قرارداد با اقیانوس میبنده
شت.... گرفتم😹🚬💔
راستی نویسنده جان پارت یک داستانم تازه منتشر شده میخونیش لطفا؟🌚💕 اگر بخونیش قول میدم شخصیتا رو آزار ندم.... 😔💕
منظورت روزی روزگاری هست ؟
یسسس🌚💞
واااااوووو پارت بعدد
چشم