

شوگا :بلند شدم رفتم بستنی فروشی که یه بستنی بخرم یهو با چیزی که دیدم شوکه شدم دیدم ا.ت با یه بچه داشت بستنی میخرید بچه:مامانی من تاتائویی میدام ا.ت:باشه بکهیون میخرم برات بستنی رو خرید و رفتن نشستن رو صندلی شوگا که شوکه داشت نکاشون میکرد یه نفس عمیق کشید و رفت پیش ا.ت (عکس بچشون)

شوگا:اینجا چیکار میکنی این بچه کیه(با داد) ا.ت برگشت و شوکه به مردی که ماسک داشت ولی صداش آشنا بود نگاه کرد شوگا ماسکشو کرد که چشمای اوت داشت پرمیوم از تعجب ا.ت:ت..ت.و شوگا:اره من این بچه کیه ها رفتی ازدواج کردی ارهه چطور تونستی(؟؟؟؟ ا.ت:(پوزخندی زد)ه اره ازدواج کردم مگه برات مهمه (داد) شوگا دست اوت رو گرفت و محکم. دنبال خودش کشید تا برن به جای خلوت بکهیون هم اوت با خودش برد بکهیون از ترس گریه میکرد. (لحظه گریه بکهیون)
شوگا؛این بچه کیههه حرف بزن ا.ت ا.ت:به تو هیچ ربطی نداره بفهممم شوگا:داره زود باش بکوو ا.ت:بچه تو تو فهمیدی یادته وقتی از خونه بیرونم کردی من باردار بودم ولی تو ...ازت متنفرم شوکا و دست بکهیون رو گرفت و خواست بره که شوگا محکم بکهیون رو گرفت و بغل کرد بکهیون:مامانی یعنی بابایی بردشته ا.ت:.... شوگا:اره عزیز دلم من برگشتم بکهیون دیگه گریه نمیکرد و خوشحال بود ا.ت که گریش گرفته بود رفت و نشست روی یه صندلی و آروم اشک میریخت شوگا بلند شد و گفت پسر بابا برو اونجا یکم بازی کن مواظب باش زیاد دور نشو بکهیون:چشم بابایی شوکا رفت پیش ا.ت و بغلش کرد :هی گریه نکن همه چیز درست میشه قول میدم اوت شوگا رو پس زد و با داد گفت:میدونی دوسال چطوری این بچه رو بزرگ کرد ها میدونی به بدبختی میرفتم کلفتی خونه مردم چرا به خاطر این که تو من و از خونه بیرون کردی و الان برگشتی واقعل چطور روت میاد نمیفهمم (با گریه و آرومی) (ا.ت یکم کم خونی داره و به خاطر اون یهو بی حس میشه بعضی وقتا هم میخوره زمین )شوگا همه چیز و برا ا.ت تعریف کرد و گفت دیگه تموم شد قول میدم ترکت نکنم هیچوقت با پی دی نیم هم حرف میزنم همه چیز درست شده دیگه و همو بغل کردن بلند شدن که برن خونه که یهو

ا.ت افتاد زمین شوگا:یا ترس افتاد و بغلش کرد ا.ت عزیز دلم حالاچت خوبه بکهیون:بابایی شیزی نیس مامانی همیشه اینجوری میشه شوگا:یعنی چی ا.ت آروم پاشد و شوگا سریع بغل.ش کرد شوگا :مریضی ؟؟ ا.ت:نه فقط کم خونی دارم چیزی نیس رفتن تو ماشین اوت جلو شوکا پشت فرمون بکهیون هم پست خواب بود (عکس بکهیون وقتی خوابه) .... ( ۱ سال بعد ...) همه چیز درست شد و ا.ت و شوکا کنار هم به خوبی زندگی میکنند...
تموم این داستان ناظر تروخدا منتشر کن توی نظرسنجی بگین داستان بعدی از کی باشه تا زودتر بزارم و اینکه توی دوران مدرسه سعی میکنم تک پارتی بزارم🤍✨💜
و اینکه تولد جونم کوک مکنه خوشگلمون مبارککککمم
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عررررررررررررررر بکهیون چنگده کیوتهه🥺🥲
عالیییی
چرا بچه انقد کیوت بود خدااااااا❤❤💕🥺🥺🥺🥺🥺وای من میخوامممممم
ارههه
عیحی عالییی
💜
میدونی معنی قلب بنفش چیه؟ 😔
نه متاسفانه
نیاز رابطه جن.... سی😔🤌
نفرست
جرررر الان فهمیدممممممم وایییی دیگه نمیفرستممم😂
نفرست😔🤌