بریم شروع کنیم مرسی از همه
داستان از زبان جیهوپ:وقتی حرفارو از زبون سانگ هی شنیدم خیلی دلم برای جینهو سوخت.دلم میخواست کمکش کنم.خیر سرم من امید همه هستم باید یه کاری کنم دوباره سلامت روحیش تامین بشه.ولی نمیدونم چجوری باید بهش نزدیک شم.
داشتم به جین هو فکر میکردم که در اتاق سانگ هی باز شد و جین هو داخل شد.
سانگ هی:جین هو حالت خوبه؟
جین هو لبخند زد و گفت:اره خوبم.سرش رو بالا اورد و منو دید.یه لبخندی بهش زدم و اون یهو سرخ شد.با من و من گفت:شما هنوز اینجایید؟ببخشید میش...میشه...لطفا..اومم.اینجارو امضا..کنید؟
سانگ هی با ذوق گفت:هوی جین هو تو که اهل امضا گرفتن نبودی چی شد؟
جین هو با اخم به سانگ هی گفت:نخیرم.جه ربطی داره؟من فقط..اومم من فقط خوشم نمیاد که برای یه پسر کلی غش و ضعف کنم و گرنه امضا گرفتن که خوبه
من کلی ذوق کردم و دفترشو امضا کردم.با خوشحالی به انضا نگاه کرد و ادای احترام کرد و گفت:
راستی مگه اقای کیم سوکجین و کیم نامجون نرفتند؟شما چرا هنوز نرفتید؟
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
5 لایک
نظرات بازدیدکنندگان (5)