های گاز من مسافرت بودم بخاطر همین نتونستم بنویسم ولی بجاش دوتا پارت میزارم ناظر جون منتشر کن:)
فردا صبح
با زمزمه کردن آهنگی به سمت آشپزخونه رفتم تا چیزی به جین بگم
اوسانگ:I wanna be a good girl )
I wanna be a gangster
Cause you could be the beauty
And I could be the monster )
(میخوام یه دختر خوب باشم
میخوام یه گانگستر باشم
چون تو میتونی زیبا باشی
و من میتونم هیولا باشم )
جین:الان به کدوم زبان داری حرف میزنی
اوسانگ:یا ریش مرلین ترسیدم اینگلیسی
جین:کجا هست
اوسانگ:ولش کن میگم من گشنم نیست اومدم اینوبهت بگم
جین:اما چیزی نخوردی
اوسانگ به سمت اتاق رفت .نمیتونست بگه حالش بده
چون ممکن بود جین بهش بکه استراحت کنه و همچی بهم بخوره
آروم ردی تخت دراز کشید
و پتو رو رو خدش انداخت سرد بود
۳ ساعت بعد
جین:دختر دارم میام تو اتاقت
جین:اوسانگ خوبی
اوسانگ پاشد و سریع به سمت دشویی توی اتاق رفت .
و شروع کرد به بالا آوردن
حالش بد بود
جین:جونگ کوک زود پزشک سلطنتی رو خبر کن زود
جونگ کوک با دست پاچگی رفت و دکتر رو خبر کنه جین نمیدونست چیکار کنه پس چیزایی که باعث میشد به معده اش فشار بیاد رو در آورد
اونو توی وان گذاشت و آب سرد رو باز کرد
اوسانگ:جین سرده خیلی سرده
جین:سرما برات خوبه بشین بشین تا من بیام
جین چند لباس از توی کیف اوسانگ برداشت و روی تخت گذاشت
لباساش براش عجیب بودن
یه شلوار که گشاد بود
همراه با لباسی گشاد که کلا داشت(هودی شلوار خودمون رو میگه:/)(شاید بگید لباسا رو از کجا آورده اوسانگ آ جیمین درخواست کرده بود تا کسی بیاد و براش لباس بدوزه چون طراحیش خوب بود کشید و براش دوختن)
نیم ساعت بعد
پزشک:حالشون خوبه کمی تب داشتن تا فردا استراحت کنن خوب میشن
اوسانگ:من من نمیتونم استراحت کنم باید از جین محافظت کنم
به آرومی سعی کرد بلند بشه که جین نزاشت پتو رو محکم روش کشید
ساعت ۷
اون زمان زمانی بود که اون زن میومد تا جین رو بکشه
همگی توی یه اتاق نشسته بودن
تا اینکه با شتاب در اونجا باز شد
جین:ت تو چرا اینجا
جنی:آ خوشحال نشدی از دیدم
جین شمشیری که کنارش بود رو برداشت و به سمت شه حمله کرد .
اما اون زن تمام کار های اونو به دست خودش گرفت مثل یه عروسک خیمه شب بازی
اوسانگ به آرومی به سمت اون اتاق رفت .
شمشیر رو از دست شوالیه گرفت و محکم در اونجا رو باز کرد
این باعث شد همگی به اون نگاه کنن
اون زن چاقو کوچکی رو زیر گلوش گذاشت بود .اوسانگ به سمت ش حمله کرد و اونو به زانو در آورد. اون دختر حالا خیلی آروم بود
جونگ کوک بهش فشار آورد تا بشینه .
جین:از کشتن من چی گیرت میومد
جنی:پول خوشبختی هر چیزی که میخواستم و مرگ تو باعث آرامش پدرم میشه
جین:الان تنها چیزی که بهت میرسه مرگه
جین به سمت اوساتگ دوید
جین:خوبی .
اوسانگ:من خوبم با گفت این حرف غش کرد
جین:پزشک سلطنتی رو خبر کن بیاد
اوسانگ با حس عجیبی بیدار شد امروز چه روزی بود
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
6 لایک
اونی(عادتم دارم به اجیا میگم اونی😑)
پارت های بعد چی 🥺
پنجشنبه و یکشنبه میزاری؟ 🤒
نمیدونم
شاید نزارم
بزار لدفا