نمد چی بگم برید بخونید دیگه
از برق نگاه هری ترسیدم . چشمامو بستم و دوباره باز کردم . اون برق رفته بود و غمی وحشتناک جای اونو توی چشمای هری گرفته بود . پرسیدم : منظورت چیه ؟ + بئا ، من سال ها از عشق و محبت مادر و حظور محکم و ارامبخش پدر محروم بودم ! حالا میتونم با این معجون اونو جبران کنم ! میفهمی چی میگم ؟ _ هری ، تو چطوری باور کردی ؟ اینا یه مشت کلاهبردارن که معلوم نیست اصلا اینا رو از کجا پیدا کردن ! بعدشم ، هیچکی نمیتونه یه مرده رو زنده کنه . + ولی به امتحانش که میارزه ، نمیارزه ؟ _ نه هری . نمیارزه . حالا هم منو نگاه کن ، فکر این معجونو از سرت بیرون کن ! و رفتم . معجونمو ریختم توی بطری و اسممو روش نوشتم . گذاشتمش روی میز و تا اخر کلاس نگاهمو از هری میدزدیدم . وقتی کلاسای امروز تموم شد ، رفتم اتاقمون و روی تختم افتادم و به اتفاقای امروز فکر کردم . بالاخره به یه نتیجه ای رسیدم . باید از کسی که توی خانواده ی جادوگر ها بزرگ شده میپرسیدم . به رون اعتماد نداشتم ، ولی به دراکو چرا. دراکو روی مبل سالن کوچیکمون وارفته بود و داشت یه کتاب راجب کوییدیچ میخوند . کنارش نشستم و یه راست رفتم سر اصل مطلب . گفتم : دراکو ، با یه معجون میشه یه مرده رو زنده کرد ؟ دراکو چشاش ده تا شد . صاف نشست : با یه معجون ؟ اوه خدای من . بله میشه . در واقع یه شایعه ست ولی مادرم میگه واقعیت داره . ولی اخه کی اونقدر دیوونه ست که بخواد همچین کاری کنه ؟ + باشه ممنون جوابمو گرفتم . با ترسی اجتناب ناپذیر رفتم اتاق خودمون. هری روی تختم نشسته بود . خواستم درجا همون جا برگردم ولی گفت : لطفا ! فقط یه دقیقه بهم مهلت بده . خواهش میکنم ... کنارش نشستم ولی نگاهمو ازش دزدیدم . ادامه داد : من سال ها از مهر و محبت مادر و حظور محکم و قدرتمند پدرم دور بودم . چه اشکالی داره چیزی رو امتحان کنم که بتونه اینا رو جبران کنه ؟ اونوقت اگه اینکارو نکنم تا اخر عمر حسرت میخورم .
5 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
4 لایک
عالییییییییی بود
مرسییییییییی
داستانت خیلی محشرههه❤🫰
ممنونم عزیزم نظر لطفته