چشمهام رو باز کردم و خمیازهای کشیدم.. کمی جا خوردم.. صدای گنجشکها بهم خیلی نزدیکتر از چیزی بود که انتظارش رو داشتم.. به اطراف نگاه کردم.. کمی اخم کردم.. من کجا بودم؟ نگاهی به اطرافم انداختم.. کمی طول کشید تا ماجرای دیروز رو به یاد بیارم و بفهمم کجام.. با حالتی که خستگی ازش میبارید، روی زمین نشستم و به نقطهای نامشخص رو زمین خیره شدم.. در اتاق با صدای غیژ مانندی باز شد و استاد سوهان در آستانهی در نمایان شد.. نگاهم رو از روی زمین به سمت در برگردوندم.. استاد سوهان خیلی جدی گفت (پاشو بیا اینجا..) بی هیچ اعتراضی خیلی آروم از سرم جام بلند شدم و ایستادم.. بعد به آروم ترین شکل ممکن [که گواه از خستگی بعد از خواب میداد] به سمت استاد حرکت کردم.. سوهان یکی از ابروهاش رو بالا انداخت (همیشه انقدر میخوابی؟)
5 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
12 لایک
بی نظیر بووووود😍😍😍
تشکر😄
فدات
چن مدت نبودممم چقد پارتتتت😐🗿
عالییی
ممنون 😅
عالییییییییییییییییی
مرسی😁