
پارت جدید... میخوام غمگین کنم چون خوب میشه.....صحنه ی قشنگی میشه.....لطفا منصرف نکنید منو از این کار
هوسوک.یعنی جینا .....سرطان داره....اخه چرا من باید عزیزترین فرد زندگیمو اینجوری از دست بدم.....اونم وقتی بیماری انقدر پیشرفت کرده......چیکار میتونم بکنم......قیافه مو درست کردم و وارد اتاق شدم....جینا توی گوشیش بود و تا من اومدم گزاشت کنار.....با چشمایی خوشحال ازم پرسید میتونم مرخص شم؟.....با حالت عادی گفتم اره میتونی تو چیزیت نیست.......حالا چطوری باید بهش بگم؟....دکتر میگه باید از هفته ی دیگه درمانو شروع کنیم......کارای ترخیصشو انجام دادم و رفتیم خونه........جینا.یاااا چیشده انقدر حالتگرفته اس......
هوسوک.هیچی دیشب نخوابیدم.....جینا.عیبی نداره الان بخواب......هوسوک.باشه تو هم بیا ب.غ.ل.م تا زودتر خوابم ببره......جینا.چشممممم.......(نیم ساعت بعد)...+جینا.هوسوک خوابیده بود و منم یواش خودمو از زیر دستش کشیدم بیرون.....از بیمارستان بهم گفتن که میتونی بیای جواب ازمایشو بگیری......بی سر و صدا رفتم بیرون و سوار موتور شدم و رفتم سمت بیمارستان......جواب ازمایشو گرفتم.....همونجا بازش کردم.....نه نه باید اینطوری میشد.....به پرستار گفتم مطمئن هستید که این ماله منه؟.....اسممو بالاش نشون داد......دنیا روی سرم خراب شد.....الان هوسوک چی میشه؟.....یعنی من میمیرم؟.....چرا زودتر این کارو انجام ندادم که بیماری انقدر پیشرفت نکنه.....
..اشکامو پاک کردم و با سرعت رفتم خونه.....چجوری باید به هوسوک بگم؟......اشک جلوی چشمامو گرفته بود......تلفن زنگ میخورد....سرعتم زیاد بود و هیچ جایی رو نمیدیدم......تا اینکه موتور چپ شد و من هیچیندیدم.................(هوسوک در خانه).....+هوسوک.پس این دختر کجاست؟.....پنجاه بار زنگ زدم.....نیم ساعت گذشته ولی خودش زنگ نزده.....(تلفنش زنگ میخوره).......هوسوک.الو جینا کجایی؟.....؟؟.شما با خانم لی جینا نسبتی دارید؟....هوسوک.بله شما؟....؟؟.ایشون تصادف کردن و الان توی بیمارستان کانگ ته بستری هستم لطفا خودتونو برسونید به بیمارستان.....
.هوسوک.چش..چشم......+هوسوک.با سرعت خودمو رسوندم بیمارستان.....جینا چیکار کردی؟......هوسوک.خانم لی جینا اینجاست؟.....پرستار.نسبتتون؟.....هوسوک.من بوی فرندشم..........پرستار.ایشون تو بخش مراقبت های ویژه هستن طبقه ی دوم سمت چپ ...هوسوک.ممنون(گریه میکنه و با خودش حرف میزنه)......هوسوک.جینا جینا....من نمیخوام از دستت بدم.....لطفا برگرد....کاش نمیخوابیدم.....جینا.منو تنها نزار.....توکه میدونی من فقط تورو دارم.....چطوری میخوای این کارو کنی؟.........هوسوک.دکتر جینا حاش چطوره؟....دکتر ج.متاسفم ولی ایشون فعلا تو کما هستن....احتمال بیدار شدنشون زیاده....اما بخاطر سرطان ممکنه به مشکل بر بخوریم.....هوسوک.یعنی چی......دکتر.یعنی اینکه اگر بیمار از کما بیاد بیرون احتمال داره سرطان باعث بشه همه چی تموم بشه......هوسوک.نمیتونید همین الان شیمی درمانی کنید؟.......دکتر.سرطان شوخی بردار نیست...اما ما تلاشمونو میکنیم....چون فعلا هم زخم هایی دارن نمیشه اینکارو انجام داد......(((برو نتیجه میخوام یه چیزی بگم)
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی
لطفا غمگین نکن .لطفااااااااا
دیر گفتی.....پارت اپ کردم.....قراره اشکتون در بیاد;)
ولی من نمیتونم🥲
من نمیخوام گریه کنم🥲
هعی اشکم دراومد از همین الان🥲