
مرینت:باشه.فهمیدم.تیکی خال هاروشن.عهههه این نورا چین دیگه این چه لباس مزخرفیه؟چرا خال خالیه؟من میخوام خودم باشم.این لباس مزخرفو دربیار.:( هرهمین حال ادرین...... ادرین:اه خسته شدم از بس تنها بودم.چرا بابام نمیاد ببینتم.:(اههههه اصلا چرا انقدر بی احساسه. چرا موقع ناهار نمیاد پیشم:(. نینو:داداش اینجا مدرسس.بابات نمیتونه بیاد:/ ادرین.:اهه اره درست میگی نینو:(
خانم بوستیه.:ادرین ز طرف ناتالی هدیه داری.ادرین:جدی؟؟؟؟ باز کردم هدیشو.یه ....یه شاخه گل...وای ممنون ناتالی.بعد از ناهار رفتم گزاشتمش تو گلدون.شب شد.رفتم به گلم اب بدم ولی میدرخشید.یعنی چی؟ مرینت:اهههه بالاخره این لباس مزخرف دراومد.اینهمه زور زدم به ناهارم نرسیدم.تنها کاری که باید میکردم باید برعکس کلمه تبدیلو میگفتم:/ ادرین:روی گلم اب ریختم.پودر شد.بسم الله.یه روح؟یه گربه؟اها یه روح گربه!
گرفتمش.تو چی هستی؟ یه روح؟یه گربه؟یه موجود عجیبی؟! اها تو روح یه گربه ای! یه گربه پرنده. پلگ:سلام اسم من پلگه....... ادری:واو تو میتونی حرف بزنی.؟ شگفت انگیزه ببینم میتونی هرچی من میگمو تکرار کنی؟ وای بسم اللهههههه این چیه!؟
یه غول.مگه غول برای داستانا نبود؟! پلگ:اه بازم اکوماتیز.ببین من پلگم.توهم ادرینی.و.... ادری:تو اسممو .....پلگ :الان وقتش نیست تو باید رو تمرکز کنی و تبدیل شی.باید بگی پنجه ها بیرون و اینکه...... ادری:پلگ پنجه ها بیرون. پلگ.:ادر.........
مرینت:اههه این چیه؟ تیکی:این یه اکوماتیزه. باید تبدیل شی:) مری:نمیتونم.تیکی:ولی اگه این کارو نکنی هاکماث میبره:( منم نابود میشم. مری:هاکماثم خون اشامه؟ تیکی:اره خون اشامه. وایسا مگه خون اشاما وجود دارن؟من فک میکردم فقط هاکماث خون اشامیه که باقی مونده؟ پارت بعدی 3 لایک 1 کامنت.

بله برای پارت بعد 3 لایک 1 کامنت.بجنبید بتروکونید.
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالیییییی
مرسی کیوتم:)