تصور کن...
خب راستش یروز که ترکیه بودم،رفته بودم با خواهرم بریون که قدم بزنیم، خم شدم تا بند کفشم رو ببندم بلند شدم خواهرم نبود! فک کردم رفته خونه پس خواستم برم که فهمیدم در وردو بستش چون کارت میخواست من کارت نداشتم پس از پله ی مقعیت اضطراری رفتم.پله ها تاریک بود هنوز ۳ طبقه رفته بودم که در طبقه سوم کم کم داشت باز میشد.و من مطمئنم که کسی نبود چون من کسی رو ندیدم و باد هم نبود چون درش محکمه و باید با دست باز بشه .خلاصه بود بدو از پله ها پایین رفتم و فرار کردم
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
5 لایک
خوش به حالت
اوووووو تو رفتی ترکیههه. چه حالیییی کردیییی 🤣🤣🤣
اره الانم ترکیم پس فردا برمیگردم